سقوط تدریجی شوهر آهو خانم


به نام خدا

نویسنده: زهرا باغشاهی

«در زندگی لحظاتی پیش می‌آید که انسان نه کسی را دوست دارد، نه دلش میخواهد کسی او را دوست

داشته باشد؛ از همه چیز و همه کس حتی از وجود خود بیزار است؛ مثل اینکه تمام نیروها و رشته‌های زندگی

را از او بریده اند. نه میل کار کردن دارد و نه اشتهای خوردن؛ دلش می‌خواهد خاموش و تنها در گوشه‌ای

بنشیند و به نقطه ثابتی خیره شود، یا اینکه صورت اشک‌آ‌لود خود را در متکا فرو برد و به هیچ چیز نیندیشد؛

آهو نیز چنین حالاتی را می‌گذرانید...»

- شوهر آهو خانم

- علی محمد افغانی

ویکی پدیا می‌گوید که علی‌محمد افغانی، نویسنده نخستین رمان واقع‌نگرانه فارسی است؛ یعنی همین رمان پیش رو؛ «شوهر آهو خانم» در همان سبکی که افغانی در آن مشهور است، رئالیسم.

در صفحات ابتدایی کتاب، نقل قولی از نجف دریابندری آمده است که میگوید: نویسنده، در این داستان از زندگی مردم عادی اجتماع ما، تراژدی عمیقی پدید آورده و صحنه‌هایی را پرداخته است که انسان را به یاد آثار بالزاک و تولستوی می‌اندازد. افغانی این کتاب را به مادر خود تقدیم کرده است که باتوجه به داستان زنانه آن، دور از انتظار نیست. داستان کتاب شوهر آهو خانم، در سال‌های ابتدایی قرن 14 ، در سال‌های بحبوحه کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباس اتفاق می‌افتد؛ کرمانشاه (زادگاه نویسنده)، خانه‌ای بزرگ و چندضلعی همراه با چند اتاق که در هرکدام افرادی با داستان‌های خودشان، ساکن‌اند.

« اگر بخواهم، یک عنوان برای آنچه می‌نویسم انتخاب کنم، نام آن را «سقوط تدریجی شوهر آهو خانم می‌گذارم؛ چراکه از صفحات ابتدایی تا صفحات پایانی آن هم شاهد افت کتاب شوهر آهو خانم هستیم و هم سقوط شوهر آهو خانم؛ یعنی سیدمیران سرابی! مردی بازاری، معتبر و معتقد که درست در نقطه اوج، سقوط می‌کند و به افول می‌‌رسد. یک مرد و دو زن، بازیگران اصلی داستان‌اند. مرد، خاکستری به نظر میرسد که یک سمتش، زنی شهرآشوب و اغواگر ایستاده و در سمت دیگرش، زنی فرشته‌خو که حتی جایی میخواندم، نام آهو هم برگرفته از همین نماد بی‌گناهی و معصومیت است. یکی مرد خاکستری را به ورطه نابودی میکشاند و دیگری او را نجات میدهد و در نهایت، مخاطب در کشاکش این تناقض‌ها رها می‌شود که از نظر من، این همان، افول کتاب شوهر آهو خانم است. آنجا که هیچ راهی برای برون‌رفت از تناقضات وجود ندارد و همه‌ چیز تنها به توصیف و شرح و بسط رنج‌های آدمیزادی ختم می‌شود. به طوری که دور از انتظار نیست که خواننده بخواهد کتاب را در نیمه‌های آن رها کند و البته چیزی ر ا هم از دست ندهد!