کارشناس تولید محتوا/ داستان نویس....کلمات نجات دهندهاند
از بوتیک تا دیوار، پراید غریبهای تمام ایرانی
1. پراید ستاره مدرنیته ایران
سال ۷۲ بود. چهارده سال از انقلاب میگذشت و جنگ ۵ سالی بود که تمام شده بود. خانواده ایرانی که در دهه شصت استخوان ترکانده بود، حالا با چندین بچه قد و نیمقد مجبور بود که به خرید ماشین شخصی فکر کند. دیگر نمیشد ده نفری سوار یک پیکان شوند و جاده چالوس را پیچوتابخوران بالا بروند.
در میان گزینههای دسته اول بازار، پاترول تصویری خشن و متخاصمی داشت، گران قیمت بود و پرمصرف. قیافهاش غربی بود و منفور، صدایش دلهرهآور، موتورش تداعیکننده خاطرات تلخ نیروهای کمیته. پاترولِ یاغی، همهجوره در ته صف خواستههای مردم ایران قرار داشت. گزینه دیگر برای خانواده ایرانی رنو بود. ضعیف بود و ظریف. انقدر ظریف که کمتر جدی گرفته شود. همهی اینها دلیلی شد که خانواده پیکان با بچههای ناقصالخلقهاش سلطان تمام و کمال خیابانهای ایران باشند.
دولت خودرو را نماد غربزدگی میدانست و تولیدات محدود، صف طویل درخواست کننده خودرو را در پی داشت.
درست در همین میان بود که سایپا خودروی دست چندم کیا را از کره جنوبی تحویل گرفت و آپشن جدیدی را به خانوادههای ایرانی معرفی کرد.
نطفه این تحفهی کرهای، اول در ژاپن بسته شد. مزدا 121 که مدتی را هم در آمریکا زیر پرچم فورد گشته بود، با همهی قیمت مناسبش در کلاس امنیت مردود شد و تهماندهاش راهی کره شد. در این میان کرهای که عزمش را جزم کرده بود که در صنعت خودرو جایگاهی برای خود دستوپا کند با چند آپشن ساده اما کمتر دیده شده، مثل بالابر برقی شیشه ماشین و یا سیستم تهویه، شیک و مجلسی وارد ایران شد.
پرایدِ مردود آمریکایی، خیلی سریع توانست صف طولانی خریداران محصولات ایران خودرو را جذب کند. تصویر یک دست پیکان، خیابانهای ایران را تغییر دهد و خیلی زود نماد خانوادههای پولدار و مدرن ایرانی شود.
2. پراید، شروع فصلی نو در بازار خودرو ایران
پراید و رخنهی به موقعش به بازار ایران، دروازهی چهار قفله صنعت ماشین ایران را باز کرد، گرچه فقط اندکی و آن هم بیشتر متمایل به شرق، و پای ماشینهای (قدیمی) کیا، دوو، مزدا، هیوندای و …. را به ایران کشاند. اما با این حال، تصویر قالب خانواده ایرانی روشنفکر و ترقیطلب بیشتر با پراید نمایش داده میشد.
پای پراید به تلویزیون، قویترین رسانه ایران، هم کشیده شد. سریال تهران - 11، روایت قصههای مردم شهری شد که یک نقطه مشترک داشتند و آن هم نیاز به تغییر و پیشرفت بود. همین هم باعث میشد گذرشان به تهران-11 قصه ما بیفتد. پراید هاچبکی سبز، با خط قرمز دور ماشین که همهجوره تصویر پیکان را از خاطراتمان خط مید.
3. پراید وطنی، 80 درصد مقصر تصادفات مرگبار
روزگار خوش پراید اما خیلی زودتر از پیکان و خیلی دیرتر از موعد مقررش به سرآمد. پراید این تحفه آسیای شرقی، که آمده بود تا فصلی نو را در بازار خودرو ایران آغاز کند، به قدری با چرخههای گروه سایپا بالا و پایین شد که خودش هم فراموش کرد زمانی میهمانی خارجی محسوب میشده. شاید تیر خلاص را وانت پراید به بدنه این وامانده وارد کرد، ضربهای که هویت محصول را زدود و اصالتش تمام قد ایرانی شد.
شاید مهمترین عامل رسوایی پراید هم، همین بود. پرایدی که دیگر به اندازه کافی خارجی نبود تا احترامش حفظ شود، کارنامهاش نقل محافل شد و دوستی قدیمیاش به یک خصومت شخصی بدل گشت. پراید قاتل ایرانیها نام گرفت، انگار خودسرانه راهی جادهها میشد و ایرانیها را به کشتن میداد. نه فرهنگ رانندگی و نه ساختار سوقالجیشی جادهها نتوانست جای پراید را در لیست عاملین مرگ جادهای بگیرد.
خودروی شتر گاو پلنگِ ایرانی-کرهای-ژاپنی-آمریکایی، حالا به مثابه وانت نیسان بار میکشید، همتراز خطیهای پیکان مسافرکشی میکرد و از طبقه مرفه به طبقه فرودست تنزل یافت و در سینمایی درجه چندم «آینه بغل» بیرحمانه با خودروهای لوکس و تازه نفس آنور آبی مقایسه شد.
4. حذف پراید از چرخه تولید، با درد و خونریزی
پراید که با آپشنهای ریز و اندک خود توانسته بود نمادی از مدرنیته شود، پلههای ترقی قیمت را 10 تا یکی طی کرد و در هر پله، جزئیترین آپشنهایش را جا گذاشت. از بالابر برقی شیشهای که روزی فخر مردم بود و لوکس به حساب آمد، تا حتی کولرش که در لیست آپشنهای جانبی خرید قرار میگرفت، هزینه اضافی روی دست مردم گذاشت. پراید که از 1 میلیون 700 هزار تومان تا 7 میلیون تومان را طی 18 سال پشت سر گذاشته بود، زمانی که به اندازه کافی پیر بود تا بازنشسته شود، مرز 7 تا 45 میلیون را در کمتر از ۵ سال با پرشی که برای سنش اصلا مناسب نبود، طی کرد.
پراید به نمادی از چپاول و تهجر بدل شد و با حذف گزینه ملی پیکان، پراید وطنی بود که خریدار کمبضاعت را با خفّت در صف خرید نگه میداشت.
از سال 95 تا سال 99 که بالاخره خط تولید پراید متوقف شود، پراید مرز هفتاد میلیون تومان را هم رد کرد.
پراید دشمن خونی یا راکب دوست داشتنی؟ براساس گزارش سال دیوار ۱۴۰۰
حذف پراید در زمانه کرونا، باعث شد خاطره مرگبار جادهای پراید را هم فراموش کنیم. پرایدی که خط تولیدش متوقف شده بود، حریصتر هم پیش رفت و مرز 200 میلیون تومان را رد کرد.
اما آیا واقعا ما از پراید متنفر شدیم؟ احساس ما در کلام هر چه که باشد، در عمل هنوز هم پراید را خودروی مناسبی میدانیم. این اطلاعات نمایانگر 10 سال سرچ ما برای خرید خودروهای متوسط در گوگل است.
پراید هنوز منقولترین دارایی ما محسوب میشود. برای تایید این حرف هم نیاز نیست به تکتک بنگاههای سراسر ایران سر بزنید. کافی است در همین «دیوار» سرچ کنید. حتی در گزارش سال 1400 این شرکت هم اشاره شده، «پراید» بیشترین سرچ را دارد و این یعنی چه بخواهید چه نخواهید خانواده ایرانی متوسط، به پراید فکر میکند.
در تصویر بالا به سادگی می توان دید که نزدیک به سه برابر پژو پارس و نزدیک به ۴ برابر بیشتر از پژو 206، مردم در دیوار به دنبال خرید پراید میگردند.
در عین حال اصلا نباید اطلاعات «گزارش ۱۴۰۰ دیوار» را با ۵۳ میلیون بازدیدکننده منحصر به فرد از اپلیکیشن دیوار، دستکم گرفت. در واقع اپلیکیشن دیوار بازنمایی خوبی از رفتار من و شما مصرفکننده است.
در جای دیگری از این گزارش باز هم به توزیع آگهیهای منتشر شده میرسیم که تنها ۱۳ درصد از کل آگهیها به طور کلی وسایل نقلیه (از پراید تا بی ام و) اختصاص دارد.
حالا بیشترین واژه سرچ شده را با نسبت ارائه ۱۳ درصدی وسایل نقلیه نگاه کنید:
من و شما هنوز هم واقعا خریدار این قاتل نوستالژی هستیم.
پراید که یادآور روزهای شاد نوجوانی ماست، پرایدی که راکب عروس و دامادهای دهه پنجاهی، شصتی و حتی هفتاد بوده، پرایدی که نهایت لذت ماشینسواری و پلی کردن آهنگ خارجی را برای ما خلق کرده، پرایدی که راکب ما برای گذار از دوران جنگ بوده، هنوز احساس آشنا و راحتی همراه خود برای ما دارد.
ما هنوز به پراید فکر میکنیم. شما از پراید چه خاطرهای دارید؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور با برنامه نویسی یه شبه میلیاردر شدم !
مطلبی دیگر از این انتشارات
در نقد «حجاب حداکثری، تنها، برای زنان»
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزش پایگیم قسمت اول