فعال در مهندسی نرمافزار با اندکی تجربه از صنعت (عمدتا گوگل) و آکادمی (عمدتا اتلاف عمر). علاقمندم آموختههامون رو رد و بدل کنیم.
در باب «یک محصول جدید چهطور در گوگل ساخته میشه؟»
این هفته در شرکت ما «هفتهی نوآوری» است و بهانهایست برای پرداختن به پرسشی که در عنوانِ این نوشته آمده. البته من شخصا از ناآگاهترین افراد برای پاسخ به این پرسشام چون در تیمهای فنی و دور از محصول بودهام، ولی نکاتی هست که شاید به درد بخوره.
چه محصول جدیدی از بیخ، یا (از اون متداولتر) چه قابلیتهای جدیدی برای محصولاتمون، در بازار جاش خالیه و با استراتژی آیندهی شرکت ما همگامه؟ پاسخ این پرسش از کجاها میآد؟
پاسخ کوتاه: از همه جا. از تیمهای مدیر محصول (product manager)، از کفِ تیمهای فنی (پایین به بالا)، از حلقههای اول مدیریتی (بالا به پایین)، و ...
اول، مثل بسیاری جاهای دیگر، در کنار تیمهای مهندسی تیمهایی هم از مدیر محصول یا PM وجود دارند که از وظایف اصلیشون بررسی بازار و مطالعهی کاربران و نشست و برخاست با شرکا (partners) و افکارسنجی و کارهای از این دست است. نتیجه، پیشنهادهاییست تا با رهبران فنی و (بسته به بزرگیِ ایده) مدیران رده بالاتر تا VP و SVP و غیره به بحث گذاشته بشه.
- توجه کنید که این کار، بخشی از شرح وظایف تیمهای مدیر محصول است ولی نه حوزهی استحفاظیشون، یعنی «ما تو کار فنی دخالت نمیکنیم شما تو کار مدیر محصولی دخالت نکنید» و «این تیم صاحب what باشه و اون تیم صاحب how» و این شکل نگاه قلمروی باب نیست. این شاید بدیهی باشه ولی برای این میگم که یکی از متداولترین پرسشهایی که در گپ و گفتها با همکاران در بازار ایران میشنوم دربارهی ساختار سازمانی و «چه تیمی به چه تیمی ابلاغ کنه فلان کارو بکن» است.
دوم، مهندسان فنی هم در کنار کار فنی تشویق میشن برای نوآوری و ایده دادن برای محصول یا قابلیت جدید. ساز و کار اصلی برای این کار، یک مرکز رشد (incubator) درونسازمانی برای کمک به «تبدیل ایده به محصول» است - برای اطلاعات بیشتر جستجو کنید Google area 120. کارکنان میتونن ایده رو به اونجا ارسال کنن و راهنمایی و حمایت و منابع بگیرن تا ایده به جایی برسه.
- صاحبِ حقوق معنوی ایده، گوگل است. یعنی اصلا از این حرفها که شخص «شریک» باشه و درصدی از سودِ احتمالی رو بگیره و اینا نداریم. این رو میگم چون باز معمولا این از اولین سوالهاییست که وقتی صحبت area 120 میشه ازم پرسیده شده. البته نفعهای دیگهای برای فرد داره، هم از نظر شغلی و هم مالی، ولی مدلِ شراکتی نه.
- در همین راستا: شما به عنوان کارمند گوگل چه تماموقت چه ساعتی، اگر در اوقات فراغت خودتون و با منابع خودتون هم کسب و کاری راه بندازید در حوزهای که به حوزههای کاری گوگل مربوطه (یعنی تقریبا هر گوشهای از دنیای فنآوری)، حقوق مادی و معنویاش کاملا متعلق به گوگل است نه به شما و نه حتی شریکی.
«هفتهی نوآوری» که در بالا اشاره شد نیز ساز و کار دیگر و کوچکتری در راستای تشویق کارکنان به نوآوریست که البته فقط در چند دفتر مرسومه نه در سرتاسر گوگل: یک هفته ماراتنِ کار برای تبدیل ایده به MVP.
- کسانی که ایدهای دارند از پیش در یک لیست ثبت میکنند. کسانی که علاقمند به شرکت هستند یکی از ایدهها رو بنا به علاقه برای همکاری انتخاب میکنن و در هفتهی نوآوری انحصارا روی اون ایده همکاری میکنن. یعنی کار روزمرهی تیم خودشون تعطیل. مدیران همهی تیمها هم حامی شرکت کردنِ اعضاشون در این برنامه هستند و تشویق میکنند. ایدهها میتونه به سادگی «سیستم سفارش دهی در کافهی طبقهی پایین رو دیجیتال کنیم» باشه یا واقعا یک محصول یا قابلیتِ خطشکنِ جهانی، فقط باید بشه در یک هفته با چند نفر به یه جایی رسوندش.
سوم، محصولها یا قابلتهای بزرگ و سطح بالا، معمولا نه در سطح مدیر محصول گرفته میشه و نه مهندسان فنی، بلکه در ردههای بالاترِ مدیریتی تا خود شخص CEO - بخشی از وظایف حلقهی اول مدیریتی همینه که به چه زمینههایی ورود کنیم. مثلا این که گوگل یک سرویس پیامرسان داشته باشه---علیرغم این که پشت در پشت هم شکست بخوره---تصمیمِ مستقیم حلقهی اول مدیریتیست. حتی این تصمیم که پیامرسان گوگل مثل بچهی آدم با شماره تلفن کار نکنه بلکه با Google ID کار کنه هم همینطور، که باعث شد پیامرسان Hangouts فراگیر نشه و شکست بخوره. یا مثلا این که محصول Chrome هم به Safari و Firefox بپیونده و cookieهای شخص ثالث رو بازنشسته کنه، تصمیمی که دهان محصولات تبلیغات خود گوگل رو سرویس خواهد کرد، در ردهی شخص Sundar گرفته شده برای حفظ بِرَند گوگل. همچنین سایر تصمیماتی که در دنیای بیرون دیدهشدنیتر هستند مثل پروژهی Google Fiber یا شهرِ هوشمندِ Sidewalk Labs.
دیگه؟ خیلی از محصولات گوگل حاصل خریدن شرکتهای دیگه هستن. از قضا فعالان زیستبومِ استارتاپی، سر این قضیه از گوگل و سایر شرکتهای بزرگ شاکیاند چون میگن از قدرتش سواستفاده میکنه: اگر یک کسب و کار چشمش رو بگیره (غیر مستقیم) بهشون میگه یا باید به من بفروشید یا عین محصولتون رو میزنم و صد برابر شما منابع دارم. بگذریم.
دیگه؟ معمولا تصور از «محصولها»، زیرمجموعهای از محصولهاست که میرسه دست کاربر، ولی بسیاری از محصولهای هر شرکتی بزرگی، درونِ سازمان تعریف میشن و انجام میشن و دست به دست هم میدن تا اون زیرمجموعهی کوچک از محصولها که در بیرون دیده میشه به وجود بیاد. برخی مصولات گوگل به ویژه در حوزهی خدمات ابری، سرویسهای درونی خود گوگل هستند که با زحمت فراوان قابل عرضه به دنیای بیرون میشن - عقلی که آمازون از اول در طراحی سرویسهای داخلیش کرد و گوگل نکرد. مثال: Dremel که شد BigQuery، یا Borg که شد Kubernetes، یا Forge که شد Cloud Build، یا Monarch که شد Cloud Monitoring.
دوست داشتم کمی هم از «تولید چهطور آغاز میشه / نیرو و تیم چه طور اختصاص داده میشه» بگم ولی گفتار طولانی شد و خلاصهش میکنم:
- انتسابِ کار در گوگل و احتمالا شرکتهای مشابه، برخلاف شرکتهای پیشینی که باهاشون همکاری داشتم، بیشتر pull based است تا push based، هم در ردههای مدیریتی و هم فردی. یعنی اگر ایدهی نون و آب داری از طرف مدیرمحصولها یا استراتژیستها و مدیران رده بالا مطرح بود، قطعا روی زمین نمیمونه و حتی سرِ گرفتنش دعواست.
- ایدههایی که از خودِ تیمهای فنی جرقه میخوره معمولا در همون تیم نیرو میگیره و آغاز میشه، فقط طبیعتا باید ارزشش توجیه بشه و در OKR planning بحث بشه و ... روال معمول.
- برخی محصولها در مرکز رشد area 120 که بالاتر گفتم آغاز شدن و به جایی رسیدن.
- پروژههای ۲۰٪ی که احتمالا دربارهش شنیدید واقعا کار میکنند. ۲۰٪ی یعنی هر کارمند میتونه ۲۰٪ از وقتش رو روی پروژهای نامرتبط به کارهای اصلیش کار کنه، یا ایدهی خودش یا همکاری با تیمهای دیگر - برای اطلاعات بیشتر جستجو کنید Google 20% project. البته شوخی متداول اینه که میگن اگر پروژهی ۲۰٪ی برداری یعنی باید ۱۲۰٪ کارکنی و خالی از حقیقت هم نیست، ولی قابل انجامه. محصول کامپیوتر کوانتومی گوگل که پارسال خطشکنی بزرگی کرد و در خبرها معروف شد، اگر اشتباه نکنم از یک پروژهی ۲۰٪ی آغاز شد. باز اگر اشتباه نکنم، Street View هم همینطور. GMail هم همینطور. اصلا یکی از پروژههای اصلی من و تیممون در حال حاضر هم از ۲۰٪ی آغاز شد، بعدش باز چند نفر از بیرونِ تیممون به شکل ۲۰٪ی درش همکاری کردن. راه انداختن این ساز و کار توصیه میشه.
احتمالا نکات بسیاری رو جا انداختم ولی امیدوارم به درد همکاران بخوره.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهبود کیفیت در توسعهی نرمافزار، از حرف تا عمل
مطلبی دیگر از این انتشارات
مهندسی داده از حرف تا عمل
مطلبی دیگر از این انتشارات
کد ریویو بر کدنویسی مقدم است!