اولین یادداشت یک وبلاگ‌نویس سرّی!

من یکی از سرّی‌ترین وبلاگ‌نویس‌های قرن هستم. از آن خوره‌ها. دوران ما تازه مد شده بود. جوانک‌های سیستم‌دارِ تنها معمولا یک وبلاگ داشتند تا راهی پیدا کنند برای ارتباط با جهانی بزرگتر.

راستش وبلاگ‌نویسی هنوز هم مثل یک علاقهٔ مخفی توی دلم تازه است. هرچند که دیگر وبلاگ ندارم و مطمئنم هیچ‌وقت نخواهم داشت. از مد افتاده. باید به‌روز بود!

نمی‌دانم چرا بعد از ده سال وقتی به ویرگول رسیدم دقیقا همان حس‌ها برایم زنده شد. یک آن فکر کردم هنوز شانزده‌ساله‌ام. دیدم آدم‌ها چقدر فعالیت‌های مفید دارند. کمی ترسیدم اما عقب نکشیدم و به حسم اعتماد کردم. حسابم را باز کردم و آمدم که اولین نوشته ام را پست کنم.

راستش این جمله که «هرچی دوست داری بنویس...» خیلی خیالم را راحت کرد. حس کردم بله. اینجا همان جایی است که یکی از سری‌ترین وبلاگ‌نویس‌های قرن می‌تواند دوباره به علاقهٔ عجیبش برگردد. به دوران شانزده‌سالگی‌اش. بدون آنکه فکر کند کسانی هستند برای قضاوت کردن!

امروز دیگر مجبور نیستم با اسم مستعار متن بنویسم. پوستم کلفت شده. دیگر یاد گرفته‌ام خودم باشم. مجبور نیستم جلوی نام نویسنده بزنم: «یخ فروش جهنم» یا « خدا بی‌نقطه» یا «یشم»... دیگر خودم هستم.

«هدا ترخان»!

و اینجا هرچی دوست داشته باشم می‌نویسم!

همین خوب است!