مینویسم به طراوت این روزهایم که فردا برای لحظه لحظه اش دلتنگ خواهم بود..
..:)
روز هایی که ۲۴ ساعت هستند اما برای من هرروز یک عمر میگذرد..
اشک هایم سریع میریزد..اما کسی نیست که به او بگویم، نیاز دارم، نیاز دارم از تمام دغدغه های روزمره ام فرار کنم و راجع به یک چیز ساده و کودکانه گفت و گو کنیم..این روز ها تا باقی عمرم در خاطرم خواهد ماند، اما امیدوارم مانند گذشته وقتی به پشت سر مینگرم، دلتنگ نباشم"
هنگام بالا و پایین کردن عکس های گذشته در گالری، اشک نریزم!
اما چه کسانی در این شرایط، در شرایطی که نیازمند توجه بودم به من دلگرمی دادند؟ افرادی که حتی کوچکترین صنمی با آنها ندارم، اما مایه آرامش و دلگرمی من، همراهی آنان بود..اما اکنون مینویسم تا بخوانید، تا بخوانم..
امید است روزی که وقتی دوباره این را بخوانم، سادگی و زندگی دیروزم مرا غمگین نکند..
مطلبی دیگر از این انتشارات
کنکوری که نخواستم
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
مطلبی دیگر از این انتشارات
دکتر ؟! مهندس؟!