brain is walking
حواس
به نام خدا
گاهی اوقات پیش میاد که درمورد اتفاقی فکر میکنیم و بعد از چند ساعت اون اتفاق رخ میده
منظور اتفاق غیر منتظره هست نه اینکه مثلا فکر کنیم قراره تو کنکور همه درسا رو خراب کنیم یا همرو ۱۰۰ بزنیم نه منظور این این نیست
این کار درواقع پیشبینیه که مهم نیست
منظورم اینه که مثلا تو هوای کاملا آفتابی یهو به ذهنمون میاد" قراره بارون بباره " یا یه حس شبیه این یا اینکه یه علامت میبینیم و بعدش همچین الهامی بهمون میشه
و چند ساعت بعد دقیقا بارون میاد.
این موضوع گاهی به شکل دیگه ای هم رخ میده و اونم آشناپنداریه که کاری بهش نداریم...
خوب درمورد این شکل قضایا معمولا نظرات زیادی داده میشه اما اگه؛
- بخوایم به طور فلسفی بهش نگاه کنیم یه موضوعی خودنمایی میکنه و اونم شیوه خلق انسانه ، یه آشپز برای درست کردن غذا چنتا چیز از قبل آماده خام رو باهم قاطی میکنه و غذا رو درست میکنه ، ولی خدا در خلقت واحد و تنها علته ، این یعنی هیچ کس دیگه ای در خلقت موجودات نقش نداره ، از این تصور و قران و احادیث میشه اینو تبیین کرد که مخلوقات درواقع در عین تفاوت و خاص بودن از ریشه یکی هستن ، یعنی ذات همه به خدا برمیگرده ، خدا_اولین_دومین_سومین_... و یه رابطه طولی برقرار میشه ، یکی از خصوصیات این رابطه میتونه برقرار بودن یک ارتباط میان مخلوقات باهم و با خدا باشه ، همونطور که در نظریه فقر وجودی ملاصدرا گفته همه موجودات برای بودن به خدا نیاز دارن نتیجش که اینه که همین الان به خدا وصلیم ، و چیز شدیدا عادیی میتونه باشه که در این ارتباط داده هایی بین دریافت کننده ها پخش بشه ، درواقع در شهود قلبی که بزرگان عرفان بدست میارن هم همین ماجراست ، یعنی برای رسیدن بیشتر به این الهامات باید بعد روحانی فرد تقویت بشه و از بعد مادی و محدود برتر بشه ، برای بیان چگونگی این انتقالات هم نظریه های زیادی بیان شده و قابل اتکا هستن.
امید است این مطلب باعث نوع نگاه بهتر خواننده به زندگی بشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
منتظر قطار بعدی نباش!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نظر عامیانه یک بیننده : بازی مرگ | Death's Game
مطلبی دیگر از این انتشارات
اولین پست