دروغ، یک مسئله اجتماعی!!

یکی از عواملی که امروز می توان در بین مردم جامعه مشاهده کرد(یا با انجام پرسشنامه ها یا با مصاحبه ها و...) دل‌زدگی است.اما باید عامل دل‌زدگی را هم بررسی کرد.امروز در جامعه عده ای از مردم نسبت به نظام دل‌زده شده اند البته که این با راهپیمایی و مراسمات مذهبی نمی توان سنجید چرا که اگر دوربین را وسط راهپیمایی هم ببریم با کمی درد و دل می توان متوجه شد که عده ای دل زده شده اند و این یک خطر بزرگ است

اما عامل دل زدگی چه چیزی می تواند باشد؟

اگر باز وجه مشترک مصاحبه ها و درد و دل های مردم را در نظر بگیریم به مسئله دروغ می رسیم! مردم می گویند مسئولین واقعیت را بیان نمی کنند، حرفشان با عملشان نمی خواند، تصمیماتشان نمادین شده است و.....

هشداری که مرحوم بهشتی در اوایل انقلاب داده بود:کلمه اول و آخر در این انقلاب و نهاد های انقلابی، درکمیته ها ، در سپاه پاسداران،در جهاد سازندگی، در کارهای تعاونی و امدادی ، در کارهای فرهنگی ، در حزب جمهوری اسلامی و در نهاد های مشابه دیگر یک چیز است و آن اینکه راست بگوییم، راست عمل کنیم.

اگر دیدیم جامعه پر جنب و جوش نیست و جوان ایرانی رو به افسردگی سیاسی می رود و می گوید نسبت به حکمت دل زده شده ام،آری در این سال ها دروغ و ماله کشی زیاد شنیده است

هر دولتی که آمده با وعده هایی توهمی و گاها منطقی عمل نکرده، رفته !! این خود یک دروغ است که با گفتار و حرکات غیر اخلاقی همان مسئول مردم را مسخ کرده. بنظر باید راست بگوییم و راست عمل کنیم،البته که هر گفتار راستی عمل راستی در پیش دارد.

ولی چیزی که نگران کننده است این است که نسل جوان و انقلابی و کارآمد هم سرکار بیاید و باز از ابزار دروغ استفاده کند بله می‌توان هم کارآمد بود و ام دروغ گفت!!

اما اگر به این جمله بهشتی دقت می شد و مسئولین عمل می کردند بازهم شاهد افسردگی سیاسی بودیم!؟

آری هنوز هم دیر نیست!!