عرق سعی محال است که گوهر نشود...
سلامی دوباره بعد قرنی...
سلام به تمام کسانی که صدام رو میشنون.
دوسال از پستم میگذره!
دوسال پر از ماجرا.
همین اول کاری بگم که جریان اون پشت کنکور بودن و از دست دادن ۳۶۵ روز چی شد.
من الان پزشکی ترم سه هستم?
به اون چیزی که میخواستم رسیدم؟!
تقریبا اون جایی که میخواستم و اونجوری که میخواستم بشه نشد.
حالا کم کم درباره ی پزشکیم و اتفاقات قشنگش هم مینویسم.
فعلا یه برگشت نصف و نیمه زدم تا در ادامه ببینیم خدا چی میخواد.
پی نوشت۱: حالا در کل دو سه نفر بیشتر پستام رو نمیخونن?
پی نوشت۲: من دلی مینویسم. اون چیزی که در درونم جریان داره و اون چیزی که باعث میشه قلبم بگیره و مچاله بشه.
پی نوشت۳: پس پست های من کاملا ساده از روزمرگی یک دانشجوی ساده است :) ممنون میشم که در مشکلات زندگی ای در ادامه باهاشون روبه رو میشم ایده ها و روش های جذابی بهم بدین.
خب مرسی فعلا!
روزتون پر از گرمای قشنگی و سرمای کولر!
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامۀ صفرم: آغاز
مطلبی دیگر از این انتشارات
2
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایمان!