هی خدا، "چرا من؟" - سؤالی که هیچوقت نباید بپرسی

اتفاق و مشکلات برای تک تک آدم‌های کره‌ی زمین پیش میاد. برای بعضی‌ها خیلی شدیدتر و برای بقیه خیلی کمتر.

امّا احتمالا برای شما هم پیش اومده که توی یک دوره‌ی زمانی کوتاه از زمین و آسمون مشکلات بباره.

معمولاً وقتی همچین شرایطی پیش میاد اولین چیزی که در موردش به خودت میگی چیه؟

معمولاً اکثر ما ها کلافه میشیم و از خودمون میپرسیم: "چرا باید همه‌ی این بالاها سر من بیاد؟"

در واقع خودِ همین سؤال بزرگترین ضعف ما دربرابر مشکلات به حساب میاد.

چیزی که باعث ناراحتی و رنجشِ بیشترِ ما در برابر حوادث میشه، حرفیه که بعد از اتفاق به خودمون میزنیم.

وقتی میگیم "چرا من؟" خودمون رو ضعیف نشون میدیم و حس میکنیم که قدرت مقابله با این موقعیت رو نداریم. ولی این کلام ارزشمند رو هیچوقت فراموش نکن:

"خداوند هیچکس را به جز اندازه تواناییش، تکلیف نمیکند".

پس اولین قدم اینه که باور داشته باشی از پس این مشکل هم برمیای و به خودت بگی: "اتفاقیه که افتاده؛ حالا باید چیکار کنم؟"

برای تغیر دیدگاهت نسبت به این مسائل میتونی از این نکته‌ها استفاده کنی:

- به جای اینکه روی اتفاق بد متمرکز بشی، روی راه حل تمرکز کن.

- یادت باشه مشکلات و چالش‌ها برای همه است و هرکس به اندازه توانش با چالش‌های زندگی درگیر میشه.

- از افراد باتجربه و آگاه کمک بگیر. حتی گاهی مواقع مشورت گرفتن از روانشناس هم میتونه خیلی مفید باشه.

دست از سرکوب کردن و سرزنش بردار

هر زمان که ضربه‌ای بهت وارد میشه، دنبال مقصر میگردی؟

اگه قرار باشه چیزی اتفاق بیفته که مقصرش خودت نباشی، قسمتت بوده و باید اتفاق می‌افتاده. بخشی از راه حل اینه که با این موضوع کنار بیای.

گاهی وقت‌ها سر کوچیکترین چیزها هم دنبال سرنزش کردن بقیه میگردیم.

مثلاً حواس پرتی باریستا باعث بد شدن طعم قهوه‌ات شده؛ اونم توی شرایطی که مشکلات، خروار خروار روی سرت میریزه و به شدت تو رو عذاب میده! امّا این اتفاقی نیست که بخاطرش پرخاشگری کنی و کل کافه رو بهم بریزی.

اگه در چنین حالتی خونسردی خودت رو حفظ کردی، برگ برنده‌ی خیلی مهمی رو تو دستت داری که باعث میشه از این شرایط بحرانی خیلی زودتر خارج بشی.

حالا شما بگید: چه چیزی بیشتر توی زمان‌های سخت زندگی بهت کمک میکنه؟