از میان حرف هایی که هیچگاه گفته نشده.
شعر عاشقانه خودنویس
با هر خیال پستی یادت به یادم آید
با هر هوا و مستی در هر نهانم آید
مانند مجنونی که دنبال لیلا آید
یا هر عطش داری که دنبال آبی آید
یا آن سربازی که عشقی را حاصل آید
شاید که نگارم درحاصل نگاهش عاقل فارغ آید
گفتی ز تار مویت شاه به اسیری آید
گفتم ز زلف یارم آیینه مست در آید
گویی حضور گرمش پشت حضوری آید
زین پس فلک بگردا چون چشم مستش آید
عهد و وفا به جانش شاید به کارش آید
لب بر سخن بگو تا این غصه آخر آید
شاید ز بوسه ی آن شیرین شکر در آید
یا هم همان عشقی که تا به ابد سر آید
_حنآن🌱
مطلبی دیگر از این انتشارات
نسلی پر از سرطان ریه
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفینامه
مطلبی دیگر از این انتشارات
بانوی #صبر