هنرجو بازیگری و سینما محقق و نویسنده
نامه ای به انسان
در روز هایی که دیگر ، عقربه های ساعت هم کوکی خود را از دست داده و روی یک فرم خاص متوقف شده اند. آن سوی دنیا مردمانی وجود دارند که هر لحظه از سقف خیالشان ، بارانی از افکار می چکد که این افکار،دردناک ترین باران های رمانتیک دنیاست . شاید بی دلیل نیست هر یک از ما انسان ها یک مشت خاطره ایم که هر کدام از این خاطره ها تلخی و شیرینی های خاصی برای دیگر آدم ها رقم می زنند که تعیین نوع مزه این خاطرات بسته به نوع باور و عقیده زمان حال است و در این بین این زمان است که با گذشت خود ، کیفیت محصول ما را مشخص می کند که آیا مورد رضایت مصرف کنندگان زندگی خود بوده ایم یا خیر ؟ اما به راستی تلخ و شیرین بودن خاطره ی ما فقط مختص زمان سرراه هم قرار گرفتن ما آدما هاست ؟ قطعا نه ! بلکه عاملی مهم تر از زمان وجود دارد که چاشنی این خاطره را دوچندان می کند ، نوع رفتار آدما با یکدیگر : که شکل گیری آن در 4 تا 5 ثانیه اول مواجهه شدن آدم ها اتفاق و چه دوستی هایی که در این مدت کوتاه رنگ واقعیت به خود گرفته و چه دوستی هایی که به جدایی و دشمنی مبدل شد. نمی دانم از آدمی زاد هر کاری بر می آید ، ممکن است بگوید خداحافظ ولی بند بند وجودش بر می خواهم بمانم باشد و باز نمی دانم که باور کنم یا نه که آدم ها نه شبیه حرف هایشان اند و نه شبیه عکس هایشان ، شاید گم شدن تنها مسیر پیدا شدن ابدی باشد اما با این حال بهتر از این اتفاق ، این بود که وقتی آدم ها می رفتن ، فکر و خیالشان را هم با خود می بردند تا بقیه مجبور نباشند وزن سنگین آن را تحمل کنند و...... هزاران شاید دیگر که همه و همه از خصوصیات پنهان آدم است که مجال حرف زدن و کنار هم بودن را حتی برای لحظه ای کوتاه از ما می گیرد.
با هم خوب باشیم ..)
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه آخر
مطلبی دیگر از این انتشارات
که هستم و چرا مینویسم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
پاییز:)