پریشانی های ذهن من
نظرتون راجع به ارزشمند بودن چیه.......
این سوالیه که این روزا خیلی ذهنمو درگیر خودش کرده
حتما وحتما به خاطر شرایط جدیدیه که توچند ماه اخیر درگیرشم. من الان بیشتر روزمرگیهامو کنار آدمایی هستم که طرز فکر هاشون خیلی بسته مونده(نمیدونم درک شما از جمله ی قبلیم چیه.یا اصلا متوجه منظورم میشید یانه) تو این چند روز ذهنم خیلی آشفته شده،به خاطر روابط عجیبی که تو شرکت ناخواسته ،با واسطه یا متاسفانه حتی بدون واسطه متوجهش میشم وحتی بدتر در گیرش میشم وتو اون مواقع نمیدونم چه عکس العملی باید نشون بدم🙄🤨
با واسته یعنی ماجراهایی رو از روابط غیر معمول میشنوم وبدون واسطه یعنی کاملا اتفاقی در جریان موضوعی که از یه رابطه ی غیر معمول جلوی چشمم اتفاق میوفته قرار میگیرم
ترجیحم اینه که قاطی کنم دادو بیداد کنم همه چیزو بهم بریزم وحماقتشونو به روشون بیارم.
اما انتخابم خجالت آوره ،ساکتم.به روی خودم نمیارم ،به ندیدن میزنم خودمو.
با خودم کلنجار میرم.سعی میکنم ادای روشنفکرا رو دربیارم ومیگم من آدمارو قضاوت نمیکنم،من نمیدونم اونا تو چه شرایطی زندگی میکنن،یا اینکه با چه کمبودهای عاطفی مواجهن.ولی در نهایت از اون آدمایی که تا دیروز باهاشون گرم صحبت میکردم ،سرد میشم واصلا هم دست خودم نیست .
نه این که ندیده باشم این مسائل رو به هر حال منم تو ابن جامعه ی عجیب وغریب دارم زندگی میکنم
اما اینو یقین دارم توی این پنج ماه من با مسائلی مواجه شدم که توی سال های قبلی زندگیم برخوردبا این حجم از اتفاقات رو به خواب هم نمیدیدم
ذهنم مشوش بود. با نوشتن خواستم آروم بشم.معذرت میخوام اگر کسی مکدر شد
پی نوشت:درنهایت همه ی ما فکر میکنم، آگاه باشیم که هر کسی برای خودش حریم وخط قرمز هایی داره که اجازه میده کسی بهش وارد بشه یا نه.
من مواظب ارزشمند بودنم هستم شما چطور......
اینم یکی از مسائل عجیب و غریبی بود که قبلنا گفتم راجع بهش با شما صحبت میکنم
شبتون الهی که به خیر باشه😊
مطلبی دیگر از این انتشارات
منم،ماهی
مطلبی دیگر از این انتشارات
واژگان مرا به عمق میبرند
مطلبی دیگر از این انتشارات
نامه ای به انسان