گاه انسان مچاله می‌شود

اغراق نیست اگر بگویم قریب به دو سال است برای نوشتن داستان قلم به دست نگرفته‌ام و این یعنی اوج احساس مچالگی برای کسی که در فراز و فرود داستان‌هایش زندگی می‌کرده و حالا مجبور است در دنیای سرد و خاکستری آدم‌ها به سر ببرد. نمی‌دانم این تعهد نانوشته قهر اجباری با قلم چه زمان به پایان می‌رسد اما خوب می‌دانم برای بازگشت به توانمندی ذهن داستان‌پرور گذشته باید روزها و شاید سال‌ها تلاش کنم... تا زمان رهایی چیزی نمانده است.

شاید خوب باشد داستان‌هایی را که چند سال گذشته نوشته‌ام با شما به اشتراک بگذارم، گمان کنم این‌جا کسانی باشند که حس خوب گذشته را با من سهیم شوند