🌱 سَر گَردان میانِ صفحاتِ سیاه و سپید زندگی🌱
یادداشتی بر رمان سووشون _ ۱ _
"قلمی زنانه برای ترسیم حماسه " این کوتاهترین توصیف من از رمان سووشون است. به عنوان خوانندهای که بخشی از روحش را میان صفحات این کتاب جا گذاشته است.
منتقدان وجود مستندات تاریخی، استفاده از اقلیم شیراز، قلم زنانه راوی و اساطیر بومی را نقطه قوت این کتاب معرفی کردهاند (برای مطالعه دقیقتر میتوانید کتاب ۵۰ سال بعد از سووشون نوشته شیرین کریمی را بررسی کنید) اما تعلق ذاتی من به دانشور ناشی از یک تصور است: "شیراز خستهی سووشون را ایرانِ مخمور امروز میبینم"
قصهی دنبالهدارِ وطن که آماج بحران، استعمار و استبداد است. هنوز هم حمیدها و مادرهایشان برای منفعت شخصی به آتش بحران میدمند. زریها در مصلحت اندیشی و ترس، غمِ وطن میخورند و عمهجانها با چشم خونین، بارِ سفر میبندند تا با مهاجرت از وطنی که اعتقاد دارند دیگر وطن نمیشود؛ بارِ کمرشکنِ روی شانههایشان را سبک کنند. هنوز ابوالقاسمخان برای حفظ موقعیت، چشمها و دهانش را میبندد. هرمز و خسرو که نماینده نسل امروزند برای پسگرفتن سحر(نام دیگر امید) دستوپا میزنند. این همخوانی روحم را میخراشد. برای سخاوت و وطن پرستی یوسف، روایتگری زن خوشه چین و همبستگی مردم هم نشانههای امیدبخشی در ایران امروز میبینم. نشانههایی که ناجی قصهی این سرزمین است و ممکن است فانوس راه دغدغهمندان وطن شود. سووشون مک ماهون عزیزی دارد که اگرچه هموطن نیست اما دستتان را رها نمیکند. دلش در گرو این خاک و سرزمینهاییست که در کشاکش دوران دوام میآورند و مهمترین هنرشان بقاست.
آدمیزاد مگر چیست؟ یک امید کوچک
(از متن کتاب)
حالا میتوانم توصیفم از فضای رمان سووشون را خلاصهتر کنم:
**همچنان ایران**
هر کس میتواند پیام خودش را از داستان بردارد. بسیار محتمل است که تمام این شباهتها ناشی از ذهنِ مشوش نگارنده باشد. با این وجود، خواندن روایت دانشور برای در آغوش کشیدن و همدلی با گذشتهی نه چندان خیالی این سرزمین، مزید امتنان است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ستارهی آغاز: الویس پریسلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بی عنوان!
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرتگاه مرگ و زندگی