من به نویسندگی و انتقال تجربیاتم در هر زمینه ای علاقه دارم
یک روز دانشجویی جذاب من + انتقال تجربه
روزای دانشجویی رو نباید از دستش داد و دیگه تکرار نمیشه!
حقیقتا دلم میخواد یه سری روزاش تکرار نشه ولی خب از حق نگذریم روزای جذاب کم نداره.
روزای دانشجویی رو نباید از دستش داد و دیگه تکرار نمیشه! هر کسی این جمله رو بهم گفته، خودش روزای دانشجویی رو گذرونده. خب معمولا ما اینطوری هستیم که وقتی چیزی رو از دست میدیم بیشتر قدرش رو میدونیم؛ خب منم تصمیم گرفتم به حرفشون گوش بدم تا بعدا حسرتش را نخورم.
تصمیم گرفتم اینجا درمورد یه روز دانشجوییم بنویسم تا شاید سالها بعد مرورش برام جالب باشه و به شما که دارید این متن منو میخوانید یادآوری کنم که باید از هر مرحله از زندگیتون لذت ببرید.
آخه با این همه سختی، درس، امتحان، روابط (خوب میدونید چیو میگم 😊)، و هزار تا بدبختی دیگه چه جوری ازش لذت ببریم؟
اینکه در ادامه میگم رو هر دانشجویی حداقل یه بار بهش فکر کرده:
بخوایم لذت ببریم و با بچههای دانشگاه اکیپی بریم بیرون و این طرف و اون طرف، خب نمیتونیم درس بخونیم و خب میفتیم و خیلی شیک و قشنگ لذت از دوران دانشجویی را به اوج خودش میرسونیم.
به همین دلیل بر خودم واجب میدونم تا یک روز کامل همراه با تفریح و لذتم رو در دوران دانشجویی و روزایی که دانشگاه میرم رو براتون بگم.
خب شروع کنیم.
چون کلاسهای من هر روز از ساعت 8 صبح شروع میشه، پس باید صبح زود بیدار بشم، یعنی ساعت 6. بعد از انجام دادن کارای بعد از بیدار شدن و صبحونه خورد، نوبت لباس پوشیدن میرسه که خدا رو شکر همیشه داستان دارم براش و نمیدونم چی بپوشم که همه شیک باشه و هم با موازین شرعی و قانونی دانشگاه هماهنگ باشه و دردسر برام درست نشه.
برای دانشگاه چی میپوشم؟
حالااین وسط این بگم که من هر روز که توی اینستاگرام میچرخیدم، استایلهای جذاب رو سیو میکردم و خب خودم با بومی سازی برای دانشگاه سعی میکردم تیپ بزنم؛ خب بعضی وقتا خیلی چیز چرتو پرت و ضایعی از آب درمیومد که خب کنسل بود قطعا.
یه راهکار دیگه هم این بود که تیپ بقیه رو توی دانشگاه میبینم و کپی برداری میکنم با یه رنگ دیگه؛ که خب اینم خیلی جذاب نیست که استایل آدم عین یکی دیگه باشه دیگه و حس خوب نداره.
به روز بودن و طبق مد پیش رفتن رو من خیلی دوست دارم و از استایلهای قدیمی و از مدافتاده حتی برای دانشگاه خوشم نمیاد.
هیچی دیگه با کلی سرچ اینا یه سایت پیدا کردم که خیلی از استایل دانشجویی ترند رو گذاشته و خب فعلا با همین دارم پیش میرم تا وقتی که تکراری بشه؛ بعدش میرم یه جا دیگه رو پیدا میکنم برای ایده گرفتن.
خیلی درمورد لباس حرف زدم چون مشکل خیلی از دانشجوهای دختر هست و خب چیزیه که صبحها حداقل نیم ساعت وقت منو شخصا میگیره چون در کمد رو باز میکنم و زل مینم و نمیدونم چیکار کنم.
خلاصه، بعد لباس پوشیدن و آرایش اینا، منزل رو به قصد دانشگاه ترک میکنم.
بعد از آماده شدن چیکار میکنم؟
من صبحها باید آهنگ شاد گوش بدم تا به زندگی واقعی و روی زمین برگردم و بتونم روزم روادامه میدم. خب اینم بگم که یه سری دوست دارن آهنگ ملایم گوش بدن و تا خود در کلاس بخوابن که خب قابل احتراما ولی انتخاب من نیست.
وارد کلاس میشم و با هر بدبختی شده کلاس اون ساعت رو میگذرونم. بعدش میرم سلف یا کافه تریا دانشگاه و با دوستام وقت میگذرونیم تا کلاس بعدی مون شروع بشه. این وقت گذرونی ما هر بار یه جوره دیگه. یه بار میگیم و میخندیم و یه بار دیگه یکی از ما حالش خوب نیست و سعی میکنیم کمکش کنیم و بعضی وقتا هم هر کدوم تمرینی چیزی داشته باشیم با هم انجام میدیم. قبل اینکهبریم سمت کلاس، یه کم توی فضای دانشگاه میچرخیم و چشم چرونی میکنیم و ما به پسرا و پسرا به ما یه کم تیکه میاندازیم و میخندیم.
کلاس بعدی رو هم میگذرونم و نوبت ناهار میشه؛ باز با بچهها دور هم جمع میشیم ناهار میخوریم و حرف میزنیم و میخندیم ویا درمورد بقیه حرف میزنیم که بهترین بخش حرفهای ما رو تشکیل میده.
هر کی میره سر کلاسش و تا در بدترین حالت تا عصر یعنی حدود ساعت 5 اینا کلاس دارم؛ در این حالت حفظ روحیه، انرژی و حوصله خیلی مهمه وگرنه روزایی که زودتر کلاس تموم میشه خب انرژی آدم بیشتره دیگه.
اگه کلاسام تا عصر طول بکشه چیکار میکنم؟
خب اگه تا 5 یا همین حدودها کلاس داشته باشم، بعدش حتما با دوستای دانشگاهیم یاغیر دانشگاهی، قرار میذارم و بیرون میرم. منظورم از بیرون رفتن کافه رفتن و یا بازی کردنه و هر چیزی که من رو از درس و دانشگاه دور کنه.
خسته میرسم خونه و خب ممکنه برای روز بعد تمرین یا کاری داشته باشم. پس اول اگر گرسنهم باشه شام میخورم، دوش میگیرم و نیم ساعت میخوابم. بعدش بیدار میشم و تا ساعت 12 شب کارامو میکنم و بعدش میخوابم. کار دیگهای که خیلی وقتا انجام میدم اینه که بین کلاسا و یا وقتی تو راهم، این تمرینها رو انجام میدم و تمومش میکنم و کمک میگیرم از همکلاسیهام تا زودتر تموم بشه؛ اینطوری وقتی از بیرون میام میتونم فیلم ببینم یا کتاب بخونم.
خلاصه و نتیجه حرفام
شاید اولش فکر کردید که چیکار میکنه مگه که قراره روزی که میره دانشگاه باید بهش خوش بگذره؟
درسته من کارای خاص و عجیبوغریبی انجام نمیدم ولی انتخابم شاد بودن و لذت بردنه و تمام تلاشم اینه با کارای ساده و راحت این لذت رو از روزایی که دانشگاه میرم ببرم و لذتهای دیگه رو برای روزایی که دانشگاه نمیرم بذارم. مثلا من هیچ وقت در طول هفته مهمونی نمیرم و انتخابم برای مهمونی رفتن روز پنج شنبه یا جمعه هست.
یاد بگیرید و تمرین کنید با چیزای ساده شاد بشید و لذت ببرید. اصلا سخت نیست فقط تمرین میخواد و بودن در جمع و با کسایی که این اخلاق و طرز فکر رو دارند کافیه.
مرسی که خوندید :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
قصهگو رفت و قصهی او ماند.....
مطلبی دیگر از این انتشارات
بریت ماری اینجا بود...
مطلبی دیگر از این انتشارات
سازگاری اندیشه امام با فطرت مردم