https://t.me/gozargahist
آزار جنسی| پیکر زن همچون میدان نبرد
«آزار جنسی»
۱) ۵،۶ سالهام. این بار صدم است که شوهر عمه ام ماچم میکند. فقط لپ را. نمیخواهم. حالم ازش بهم میخورد. اکراه و اعتراضم را نشان داده بودم. کسی جلویش را نگرفت.
مهمانی بعدی با تمام وجود جیغ زدم. شدید ترین جیغی که فکرش را بکنید. هنوزم با فاصله از کنارم رد میشود.
۲) سوار تاکسی میشوم.۱۵,۱۶ سالهام. مردک درست نمینشیند. اعتراض میکنم، داد میزنم، رانندهی شریف با من همراه میشود و مردک را پیاده میکند.
۳) ۱۸ سالهام. استادم که واقعاً هم مرد شریفی است، برای دیدن جزوهام کنارم میایستد. ۱ سانت هم فاصله نداریم. صدای نفسهایش را میشنوم. خودم را عقب میکشم، فاصله میگیرم، با خشم و جدیت به او نگاه میکنم. تعجب میکند. مهم نیست. مرز گذاری فیزیکی حق من است.
۴) باز هم ۱۸ سالهام. آرنج یکی از همان آشنایان به سرم میخورد. نگاهش میکنم. برای عذرخواهی سرم را در دستانش میگیرد و میگوید ببخشید.
رویم را بر می گردانم، دستانش را کنار میزنم و میگویم: «نهه!» تعجب میکند.
۵) امروز. پیامی میگیرم. نوشته:« چقدر خوبی تو» بلافاصله یک گیف س.سی برایم میفرستد.
عوق میزنم. بلاکش میکنم. پروفایلم را میبندم. عکسهایم را نگاه میکنم ببینم کجا چیز بدی گذاشته ام؟!
۶) « سکوت نمیکنم.»
هرگز. هرگز و هرگز.
برای عزت نفسم، برای شعورم، شخصتیم و روحم.
سکوت نمیکنم.
و خواهش هم از شما همین است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دو مغالطهی رایج : apex fallacy و nadir fallacy
مطلبی دیگر از این انتشارات
آواز بهار برای گل ممنوعه
مطلبی دیگر از این انتشارات
برزخ