زنانگی و لمس خشونت

من یک زنم ..

خشونت را تا استخوانم حس کرده ام. کسی تابه حال زیر چشمم را سیاه نکرده ولی بسیار بودند کسانی که با مشت پنهانی شان که از تحقیر و خشونت پر بود درد را به تک تک سلولهایم راه دادند.

تا به حال کسی صدایش را برایم بلند نکرده،داد نکشیده ولی بسیار بوده اند کسانی که سکوتشان مغزم را خراشیده و طرز نگاهشان آزادی خواهی ام را ربوده..

من زنم، زنی که پریود میشود و باید پریودی اش را مخفی کند .باید دل درد بکشم و آن را کتمان کنم چون دلیلش پریودیست.زنی که با پریودی اش رنج میکشد ،درد میکشد ، تنهایی میکشد،خستگی از زمین و زمان میکشد و دیگری از همه ی این عذاب ها جک می سازد و زیر پایش له ام میکند ، من می مانم و تنهایی ام و پریودی ام...

من زنم، اگر برای آزادی بجنگم،از نظرشان می شوم زیاده خواه، زن کجا و این خواسته ها؟

اگر ته زندگی باشریکم به طلاق کشید، نظرشان این است که زنه یه جاییش می لنگه، وگرنه زن خوب تحت هر شرایطی می جنگه و می سازه و می سوزه ..

من زنم ، جنسیتم برام این رو تعیین کرده که همیشه به حرف بزرگتر از خودم گوش بدم. تعیین کرده که بهم بگن ناقص العقل ، تعیین کرده که در تک تک لحظاتم درد بکشم و این درد از نظرم منطقی بیاد،چرا چون من زنم .

اقامتگاه من اقامتگاه شوهرمه، حق طلاق رو به من نداده قانون ؟میدونی چرا؟ چون ناقص العقلم دیگه. بقیه میگن زنا احساساتین نباید تصمیمات زندگی رو بهشون سپرد

دیه ام نصف مرده ،چرا؟چون زنم دیگه . اون آقائه زن که نیست، بایدم اینجورباشه

حق حضانت فرزندم رو ندارم.چرا؟؟؟ چون فرزند من که نیست، من تنها کاری که کردم ۹ ماه تو شکمم پرورشش دادم، بعدشم حرف زدنو یادش دادم، تربیتش کردم، دستام چروک شد به پاش، موهام سفید شد باهر افتادنش ،فقط همین‌ .اینا که چیزی نیست .هست؟

اگه شغلم باب میل شوهرم نباشه می تونه مانعش بشه و استقلالمو ازم بگیره، میدونی چرا؟؟چون زنم دیگه .زن که ناقص العقله ،نمیشه اختیار خودشم داشته باشه

هر وقت خندیدیم گفتن زن که بلند نمیخنده، گریه کردیم ،گفتن ضعیفه ای دیگه، رفتیم بیرون شب شد برگشتیم گفتن خجالت بکش، نشستیم فیلم ببینیم کتاب بخونیم ،گفتن پاشو ظرفارو بشور ...

ولی ...

در من زنی نافرمان وجوددارد که مشتش همیشه گره خورده برای شکستن درب هر قفس که آزادی ام را از من ربود

من یک حقوقدانم که تالحظه آخر برای حق زنانگی ام میجنگم .من صدای رومینا می شوم، صدای سحر و صدای تمام سکوت هایی که در گلو خفه شده و مانده اند .من سکوتشان را نعره می زنم . شماهم همین کار را کنید

من ناموس هیچ کس نیستم، من عاشق می شوم ، من هرروز اخبار سیاست میخوانم، من برای استقلالم می جنگم، من برای آزادی خون میدهم و من هرگز آنقدر سرگرم آشپزی و آشپزخانه نمیشوم که بین این روزمرگی ها خودم راازیاد ببرم

?☘?