راه خانه کدام یکی است..؟!
شرعی ولی غیر قانونی
اين پست سرگذشت آدمايیِ که هستن و تو اين آب و خاک غريبانه زندگي مي کنند. بي آنکه من يا شما بدونيم روزهاشون چقدر متفاوت مي گذره . کساني که هيچ وقت نخواهند فهميد من با فرسنگها فاصله ازشون درست در امتداد بزرگترين قطر نقشه ي ايران عزيزم ، دارم قصه ي دردهاشون رو نقل مي کنم . قصه اي که شايد بتونيم با کمک هم تو واقعيت هم براش پايان خوبي رقم بزنيم.
زناني هستن که شرعين . زناني هستن که واقعاً مادرن . مادر بچه هايي حلال .شرعي بدون هيچ شک و شبهه اي .زناني با عقد نکاح دائم.
اما....
آيا همه ي زنها قانونين ؟ اگه زن کسي شدي ، عقدي و شرعي ولي تيزي زير گلوت گرفتن که تو اين طايفه اسم هيچ مردي نبايد بره تو شناسنامه ي هيچ زني ، چيکار مي کني ؟
چطور مي خواي ثابت کني ازدواج کردي ؟ چطور مي خواي ثابت کني مادر شدي ؟ چطور مي خواي جدا بشي وقتي هيچ جايي حق نداري مهمترين واقعه ي زندگيتو ثبت کني؟ زني مي تونه طلاق بگيره که بتونه اثبات کنه ازدواج کرده. بدون شناسنامه و سند ازدواج ، چطور مي تونه اينکارو بکنه ؟
مي خوام از صدها زني بگم که نمي دونن شناسنامه چيه! مي خوام از زناني بگم که نمي دونن حق و حقوق دارن . مهريه دارن ، نفقه دارن و در شرايط خاص مي تونن به راحتي جدا بشن.
مي خوام از مردايي بگم که دلشون واسه دخترشون هم نمي سوزه . وقتي مردي ازدواجش رو با همسرش ثبت نکنه ، بچه ها چه پسر و چه دختر بي شناسنامه مي مونن. باز پسرا يه جورايي گليم خوشون رو از اب بيرون مي کشن . ولي دختراي معصوم و کوچيک اين نوع ازدوجهاي بدون ثبت که حالا تو سيزده ، چهار ده سالگي عروس مي شن ، اونم بدون شناسنامه و سند ثبتي ، چيا در انتظارشونه؟
زیر پوست این شهر
پایان داستان.
منبع: سمیه ف.ح
مطلبی دیگر از این انتشارات
لاکچریون علیه فمنیست
مطلبی دیگر از این انتشارات
حقیقت اینه که...
مطلبی دیگر از این انتشارات
سخن گفتن از پریود