برا ده هزار نفرم بنویسی آخر سر دوس داری یه نفر بخونه
فرهنگ آمریکایی و دختر ها
از معدود ویژگیهای فرهنگ آمریکایی که به شدت تحسین میکنم منحصر بفرد بودن جماعت نسوان آنهاست! اینجا انواع و اقسام دخترها را میبینی. چاق، لاغر، هنرمند، مهندس، دکتر، ممدکار، خوش تیپ، ژولیده، عملی، ورزشکار، بانمک، یخ، خوش برخورد، لمپن، بداخلاق، گوشه گیر، اجتماعی، تنبل، پویا و ..
اینجا مرز میان خاص و عام در بینشان کمتر محسوس است.
در ایران اما همهی دخترها شبیه همند! شبیه نه فقط از لحاظ ظاهری که حتی طرز صحبت کردن، علایق و تفریحات و چه بسا آرزوها!
جامعهشناس نیستم اما حدس میزنم دلیلش قانع نبودن به خود در فرهنگ ما باشد. از همان کودکی خصوصا به دخترها القا میشود که تو هم میتوانی چیزهایی که دیگران دارند را داشته باشی و شاید به غلط اینطور القا میشود که تو هم میتوانی "دیگران باشی".
همین است که همه بینیهای سربالا دارند، همه شبیه مربی ایروبیک هستند، همه لباس های تنگ میپوشند ، همه تابستان ها برنزه میکنند، همه در یک رنج سنی خاص ازدواج میکنند، همه یک نوع موسیقی گوش میکنند همه یک نوع کتاب میخوانند همه یک ژانر فیلم دوست دارند همه برای یک بازیگر هالیوود میمیرند و همه یک شاهزاده را بر اسب سپید تصور میکنند.
این است که نه تنها آدمها، که خیلی از مفاهیم بیهویت میشوند. خیلی ساده مفهومی مثل ازدواج، -که درست مثل این است که من هم میتوانم مثل فلانی قهرمان شنا باشم پس میروم و شناگر میشوم-، تحریف شود و این تبدیل به یک فرهنگ شود که فلان سن، سن ازدواج است!
اصلا معلوم نیست این قوانین از کجا و بر چه اساسی آمده ولی این قضیه میتواند نقش مهمی داشته باشد. این که آمادگی فرد یا این حس عجیب و خاص که باید در تو بیدار شود که دلت میخواهد از این به بعد با کسی که سالهاست دوستش داشتهای همه چیز را به اشتراک بگذاری، کشک است و صرفا "دارد دیر میشود"!
این است که میبینیم دختر ها با یافتن دوست جدید حتی صدایشان عوض میشود! و این ترسناک است. مثل بیماری که حس میکند ویروسش را ناخودآگاه منتقل میکند. به خودت میآیی و میبینی همه شبیه هم شدهایم. حتی یادت نمیآید تو از اول اینطور بودی و دیگران شبیه تو شدهاند یا آنکه تو نیز دچار این ویروس شدهای آنقدر که حتی یادت نمیاید چه بودی.
من که شخصا منحصر به فرد بودن آدمها برایم از شگفت انگیزترین پدیدههای انسانی است، به جد نگران این وحدت ترسناک شدهام. میترسم روزی برسد که برای متمایز شدن از یکدیگر حتی اثر انگشت هم کفایت نکند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
پریودی تابو نیست
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسمومیت های سریالی مدارس دخترانه زیر سر دشمن است. ( دلیلی توجیه کننده برای ناشنوایان )
مطلبی دیگر از این انتشارات
دو مغالطهی رایج : apex fallacy و nadir fallacy