مارکس و خودکشی
نویسنده: خالد احدی
نوشته ای مارکس در مورد خودکشی که توسط کوین اندرسون باز سازی و در این مجله گنجانده شده است از بعد های مختلف نامتعارف است.
1- این مجلد تنها بحثِ انتشار یافته مارکس در مورد خودکشی است. این مقاله در سال 1846 در مجله ای آی هی اجتماع که یک مجله ای کوچک سوسیالیستی آلمانی که انگلس نیز با آن همکاری می کرد، نشر شد.
2- این متن شامل یکی از پیگیر ترین بحث های مربوط به جنسیت در آثار اولیه مارکس است. مارکس در این مقاله به خودکشی زنان می پردازد و این وقایع را به ستم وارد به زنان در خانواده ای بورژوازی فرانسه مربوط می سازد. سه مورد، به خودکشی زنان مربوط است.
انسان باوری و جنسیت در آثار اولی مارکس
مارکس از سال 1845 تا 1846 که این متن را در باره ی خودکشی تألیف کرد و انتشار داد، در بلژیک زندگی می کرد چرا که در ژانویه 1845 به دلیل فعالیت های سیاسی اش از فرانسه اخراج شده بود. مارکس در پاریس در کتاب دست نوشته های اقتصادی و فلسفی برای نخستین بار به طور همه جانبه با ماهیت جامعه سرمایه داری، بیگانگی، سوسیالیسم، کمونیسم و برداشت خود از دیالیکتیک پرداخت. برای نخستین بار بیگانگی را که پرولتاریای صنعتی به آن مواجه بود مفهوم بندی کرد. وی می نویسد که کارگران با محصولات کار خود بیگانه اند سرمایه داری برای ثروت مندان قصر می سازد اما برای کارگران آلونک. آنچه در نظام سرمایه داری جدید است شیوه ی است که همین فرایند کارٍ کارگر را به ماشین تبدیل کرده و او را از فعالیت آزاد و آگاهانه محروم ساخته است. این کار فعالیت آزاد و آگاهانه بیگانگی را در تمام مناسبات انسانی به وجود می آورد. در دست نوشته های 1844 در بحث مالکیت خصوصی و کمونیسم، فراز کوتاهی در باره مناسبات جنسیتی وجود دارد که چندان مورد بحث قرار نگرفته است. حتی مارکوزه اشاره ی به این فراز در شرح دست نوشته ها نکرده است.
تازه متفکران فمینیست مانند سمین دوبو وار و رایادو نایفسکایا به آن توجه کردند. مارکس در آنجا می نویسد: رابطه مستقیم طبعی انسان با انسان همانا رابطه مرد با زن است. از این رو بر اساس این رابطه می توان در باره سطح کلی پیشرفت انسان قضاوت کرد. در این فراز به نظر می رسد که مارکس به عنوان معیار برای تکامل بشر تأکید بر روابط جنسی می کند تا بر روابط طبقاتی. دونا یافسکایا می نویسد: که مارکس در کل دست نوشته ها به جای تمرکز به کار بیگانه شده، مفهومی بیگانگی را بر رابطه مرد و زن و کلی زندگی تحت نظام سرمایه داری گسترش می دهد.
خانواده مقدس که در پاییز 1844 نوشته شده، نخستین اثر مشترک مارکس با انگلس است. در این اثر تأکید کردند که وضعیت عمومی زنان در جامعه مدرن غیر انسانی است. فلوراتریستان با عدم پذیرش جدایی رهایی کار از رهایی زنان استدلال می کرد که ستم دیده ترین مرد هم می تواند به کسی (زنش) ستم کند. زن پرول تر حتی پرول تر است.
والتر بنیامین در 1930 خودکشی کارگران را در 1840 مورد بحث قرار می دهد. شاید همین خودکشی ها بر تصمیم مارکس برای نوشتن مقاله ای در باره ای خودکشی تأثیر داشته است. بنیامین چنین می نویسد: حول و حوش این دوران فکر خودکشی در توده های کارگر رایج شده بود، مردم خود را با آب و آتش می زدند تا نسخه های یک کتاب چاپ سنگی را به دست آورند که در آن کارگر انگلیسی به دلیل نو میدی از امرار معاش به حیات خود خاتمه می دهد. حتی کارگر به آپارتمان اوژن می رود و خود را در آنجا حلق آویز می کند، پس از دریافت جسد وی در دستش تکه کاغذ با این یادداشت بود: فکر کردم مردن برای من در زیر سقف مرد که از ما دفاع می کند و عاشق ماست آسان تر است.
مارکس گزینش خود را از فصلی کتاب " خاطرات پوشه" با عنوان ( در باره ای خودکشی و علل آن) آغاز می کند. تلفات سالیانه ناشی از خودکشی تا حدی عادی و ادباری است و می باید نشانه ای از سازمان معیوب جامعه ما تلقی شود. وی می نویسد: بدون اصلاحات تمام عیاری سازمان جامعه کنونی ما، هر تلاشی برای کاهش میزان خودکشی بیهوده خواهد بود. در جای دیگر می نویسد: انقلاب همه ی استبداد ها را سرنگون نکرد زیرا استبداد همچنان در خانواده ها به حیات خود ادامه می دهد و سبب بحران های همسان با بحران های انقلاب می شود.
مارکس چهار نوع خودکشی را برسی می کند، سه خودکشی توسط زنان جوان انجام شده است. در نخستین مورد ؛ زن جوان دختر یک خیاط، بکارت خود را هنگامی که شبی را در منزل خانواده ای نامزدش سپری می کند از دست می دهد. صبح روز بعد همین که پدر و مادر دختر از ماجرا مطلع می شوند او را با خشونت سرزنش و نیز نزد همسایه ها بی آبرو می کنند. کمی بعد دخترک خود را در رود خانه سن غرق می کند.
دومین مورد که مارکس مطرح می کند مربوط شوهر ثروت مند بی نهایت حسود که کژ اندام و شدیداَ مبتلا به بیماری روانی است می شود. او ( مرد) زن جوان اش را قفل و زنجیر کرده است، او را پیوسته به بی وفایی متهم می کند، از لحاظ جنسی به زور خود را به او تحمیل می کند. به همین خاطر زن جوان خود را در رود خانه سن غرق می کند. و مارکس به این مفهوم که زن دارایی شوهر از ازدواج است، می تازد و آن را به بردگی مقایسه می کند.
سومین مورد موضوع اصلی حق سقط جنین است. زن 18 ساله که از رابطه با شوهر عمه اش، " بانکدار معروف وقت" حامله شده دست به دامان پزشک در خیابان می شود و می گوید که اگر نتواند سقط کند خود را خواهد کشت. دکتر از دخالت در این امر اجتناب می ورزد و زن خود را غرق می کند اما پزشک بعد از این حادثه خویش تن را سرزنش می کند.
چهارمین مورد به طور خلاصه موضوع اصلی آن بیکاری ناگهانی است. عضوی از گارد سلطنتی یک روز بی خبر در نتیجه کاهش بودیجه از کار اخراج می شوند. او که نمی تواند کار دیگری برای خودش دست و پا کند و خانواده اش به فقر و فلاکت نزول کرده خود را می کشد تا باری بر دوش آنها نباشد.
نوشته مارکس در باره ای خودکشی و علل آن اثری است ارزشمند برای درک غنی تر مفاسد جامعه مدرن بورژوازی، رنج و عذابی که ساختاری پدرسالارانه خانواده بر زنان تحمیل می کند.
خودکشی برای مارکس اساساً به عنوان نشانه جامعه ای بیمار که به دیگر گونی بسیار رادیکال نیازمند است اهمیت دارد. " جامعه مدرن بیابانی مملو از جانوران وحشی (ژان ژاک روسو)". انسان ها با یکدیگر دشمن و غریبه اند، در این جامعه ای سر شار از جنگ و رقابت بی رحمانه جنگی همه با همه، تنها یک انخاب برای فرد باقی می ماند. قربانی یا جلاد شدن! در این بستر اجتماعی است که نومیدی و خودکشی توضیح داده می شود. طبقه بندی دلایل خودکشی، طبقه بندی مفاسد جامعه بورژوای مدرن است. مفاسد که نمی توان آن ها را نابود کرد مگر با تغییر بنیادی و ریشه ای ساختار های اجتماعی و اقتصادی.
جمع بندی
در اینجا به مفاسد اقتصادی، سرمایه داری، مانند حقوق ناچیز، بیکاری، فقر و فلاکت به عنوان عوامل بسیاری از خودکشی ها اشاره می کند اما بیشتر بر اشکالی از بی عدالتی اجتماعی تأکید می کند که مستقیماً اقتصادی نیستند و زندگی افراد غیر پرولتر و غیر پرولتر را تحت تأثیر قرار می دهند. همان طور که قبلاً توضیح داده شد از میان چهار مورد گزیده شده در مورد خودکشی سه مورد به خودکشی زنان مربوط است. قربانیان نظام مرد سالاری یا به زبان مارکس قربانیان استبداد خانواده، شکلی از قدرت خود کامه است که در انقلاب فرانسه از میان برداشته نشده است. دو تن از آنها از زنان بورژوا و سومی با خاستگاه مردمی تر (دختر یک خیاط) بودند. اما سرنوشت آنها را جنسیت شان رقم زده نه طبقه شان. نخستین مورد دختر که والدنیش او را به خودکشی سوق دادند بیانگر اقتدار پدرسالارانه ای خانواده های پدری و مادری است. مارکس در تفسیر خود این اقتدار را به عنوان کردار جبونانه ای افراد تقبیح می کند که معمولاً در جامعه ای بورژوای مجبورند سر تسلیم فرود آورند اما از افراد ضعیف تر از خود انتقام می گیرند.
دومین نمونه زن جوان از مارتینیک که شوهرش او را تا زمان خودکشی در خانه حبث کرده بود هم از نظر طولانی بودن مطلب و هم از نظر تفسیر های پر شور و شوق مارکس مهمترین مورد است. از دید مارکس این مورد نمونهای بارز از قدرت مطلق مردان بر همسران شان و رفتار مالکان خصوصی حسود است.
مارکس رفتار شوهر ستمگر با زن را با یک برده دار مقایسه کرده است، مرد ستمگر به واسطه ماهیت پدرسالارانهی قوانین مدنی و قوانین مالکیت به همان سان با هسرش برخورد می کرد که خسیس با صندوقچه ای طلایی اش. او را مانند یک چیز، یک شی پشت در های بسته پنهان کرد. مارکس شیواره گی سرمایه داری و سلطه پدرسالارانه را در این کیفر خواست رادیکال علیه مناسبات خانواده گی مردانه و بورژوای مدرن با هم مربوط می کند.
مورد سوم به موضوع می پردازد که به یکی از شعار های عمده جنبش فمینیست پس از 1969 تبدیل شد. حق سقط جنین، موضوع به زن جوانی مربوط است که برخلاف قوانین مقدس خانواده ی پدر سالار حامله می شود و ریا کاری اجتماعی اخلاقیات ارتجاعی و قوانین بورژوایی که سقط جنین را منع می کند او را به خودکشی سوق می دهد.
مارکس، کارل (1399) مارکس و خودکشی، مترجم حسن مرتضوی،تهران، گام نو.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کمی درباره خانم ها
مطلبی دیگر از این انتشارات
کافی نیست..
مطلبی دیگر از این انتشارات
#ازپریودبگو