نامه‌ای به پسرم که هرگز زاده نشد

سلام پسرم خوبی این نامه را برای تو می‌نویسم نامه‌ای که می‌دانم هرگز نخواهی خواند خواهرت برای مهاجرت معیاری دارد، بد نیست تو هم از آن خبر داشته باشی شاید به عنوان یک مرد ، به عنوان یک قطعه از پازل میلیاردی دنیا، بتوانی جهانی امن‌تر برایش فراهم کنی او برای مهاجرت به سرزمینی خواهد رفت که بالاترین شاخص برابری جنسیتی را دارد.از تو می‌خواهم برای رسیدن خواهرت به رویایش (همان برابری جنسیتی) قدمی برداری

دلبندم ، نور ندیده‌ام تو مالک من(که مادرت هستم) ، خواهرت و هیچ زن دیگری نیستی تو فقط مالک خویشتنِ خویشی ، از تو می‌خواهم در زندگی متعهد باشی نه به دیگری بلکه به خودت، به خودت خیانت نکن که بالاترین است وقتی با کسی می‌مانی که هرگز نمیخواهی‌اش وجودت را دو پاره می‌کنی.

بگذریم از برابر جنسیتی می‌گفتم، مردان این سرزمین به زن به چشم کالا نگاه می‌کنند.اگر نزاید، اگر بیمار شود، دور انداخته می‌شود. و مردان حق دارند،( چون نیاز دارند) که یک کالای دیگری(نو تر و شاید بهتری)بخرند. و این حق فقط برای مردان است در حالی که برای زنان داغی بر پیشانی به حساب می‌آید. باید بسوزند و بسازند

ادامه دارد....

(قسمت اول)