نگاه کتاب‌های دینی به زنان چگونه است؟

[ این یادداشت مربوط به سال 1387 است. جزو اولین نوشته‌های من است که در روزنامه سراسری چاپ شد. هنوز دانشجو نشده بودم و به مراتب خام‌تر از امروز بودم؛ هیچ دستی در نگاه 12 سال پیش خودم نبردم. این نوشته در روزنامه کارگزاران چاپ شد]

بامداد لاجوردی | پیرامون جایگاه زنان در آموزش و پرورش سخن بسیار به میان آمده است و از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار گرفته است؛ مشکلات زنان در آموزش و پرورش از عوامل مختلفی ناشی می‌شود که در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان این مشکلات را در مواردی همچون:
۱) نبود فضای ورزشی برای دانش‌آموزان دختر نسبت به پسران
۲) نبود حق انتخاب در ورزش این قشر از دانش‌آموزان
۳) نبود نور کافی در مدارس دخترانه؛ که اغلب مشکلات مذکور از احداث مدارس در مناطق مشرف و موارد مشابه ناشی می‌شود که رفع این مشکلات، همواره به دلایل نبود امکانات و منابع مالی جهت احداث مدارس در مکانی مناسب، از جانب مسوولین امر مسکوت باقی می‌ماند. از دیگر مشکلات جامعه زنان در آموزش و پرورش جایگاه آنان در کتب درسی است، که در ذیل به آن پرداخته خواهد شد:


کتاب‌های درسی مدارس درباره زنان چه نوشته‌اند؟

در یک نگاه کلی به‌منظور بررسی این مهم در کتب دین و زندگی مقطع متوسطه عمومی(از دروس مشترک تمامی رشته‌های نظری و غیرنظری دانش‌آموزان دختر و پسر) می‌توان دریافت که در سال دوم متوسطه زنان بیشتر در حوزه فردی‌شان؛ و در سال سوم متوسطه در حوزه خانواده مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

در ابتدا به کتاب دین و زندگی۳ (سال سوم متوسطه)پرداخته می‌شود:
الف‌) در این کتاب در صفحه ۱۷۴ و ۱۷۵، به روشنی تفاوت‌های زنان و مردان پذیرفته شده است و در ادامه، برتری جسمانی مردان را عاملی جهت برعهده گرفتن نقش اشتغال مطرح می‌کند. حال می‌توان با فرض پذیرفتن این مدعا، سوالاتی را در این زمینه بیان نمود:
۱) بخش خدمات به چه میزان نیازمند توانایی بالای جسمی است؟در این حوزه خلاقیت و ابتکار نیاز است یا قدرت جسمانی؟
۲) چند درصد از مشاغل صنعتی امروز با رشد مکانیک و رباتیک نیازمند توانایی جسمی است؟
۳) حضور پررنگ زنان را در زمین‌های کشاورزی که بعضا کاری طاقت‌فرساست را چگونه می‌توان انکار کرد؟
۴) چگونه می‌توان حضور زنان را در زنده نگه‌داشتن صنعت در جنگ دوم جهانی نادیده گرفت؟
ب‌) در درس ۱۵ و ۱۶ کتاب دین و زندگی۳ آمده است؛ ازدواج نیازمند دو بلوغ است؛ بلوغ عقلی و بلوغ جنسی؛ اما در میان مباحث دیگر به‌طور تلویحی، لازمه ازدواج دختران را فقط بلوغ جنسی دانسته است و به‌صراحت بیان می‌کند که دختران هنگامی که در معرض عواطف و احساسات جنس مخالف قرار می‌گیرند، توان درک واقعیت را ندارند!! (صفحه ۱۸۱) هرچند که پذیرفتن این مدعا برای نگارنده این مقاله بسیار سخت است؛ اما با فرض پذیرفتن آن، این سوال پیش می‌آید که چرا مولفان کتاب به بیان راه‌حلی به‌منظور کسب مهارت‌های شناختی و واقع‌بینی نپرداخته‌اند؟! با توجه به‌اینکه عنوان این کتاب (دین و زندگی) می‌باشد ارائه شیوه‌های واقع‌بینی از جانب کتاب چندان بی‌ارتباط با محتوای کتاب نمی‌باشد که نگارندگان از بیان آن امتناع کرده‌اند!! با این اوصاف می‌توان گفت، شورای تالیف با سکوت خود، احساسی و غیرواقع‌بین بودن دختران را جزء لاینفک شخصیت این جنس نشان می‌دهد؛ و از خصوصیات ذاتی دختران معرفی می‌کند!! در همین صفحات با نکته جالب دیگری مواجه می‌شویم؛ در کتاب مطرح می‌شود: «دختران به خاطر حیا و عزت نفس خود در ازدواج قدم پیش نمی‌گذارند!!» همانگونه که روشن است در این جمله، طلب ازدواج دختر از پسر را به نوعی مذموم و منافی با عفت جلوه داده شده است؛ هرچند که کتاب در قسمتی تحت عنوان برای مطالعه با استناد به ازدواج پیامبراکرم(ص) با حضرت‌خدیجه(س) این امر را ممکن دانسته است؛ اما بیان کتاب در ادامه به‌گونه‌ای مجهول با آوردن واژه‌های همچون (حیا)، (عزت نفس) و (تابع احساسات بودن) طلب ازدواج دختران عادی، از پسران را، امری ناپسند شمرده است!
پ‌) در درس ۱۶ در بخشی که با نشان (برای مطالعه) توسط دانش‌آموزان شناخته می‌شود؛ مطالبی ذیل موضوع مهریه آمده است که قابل توجه است؛ برای نمونه، نگارنده در ذیل این مبحث به هیچ‌عنوان سخنی از تعهد مالی مرد، از جهت شرعی و حقوقی نسبت به زن در پرداخت مهریه سخنی به میان نیاورده است.
این در حالی است که منابع معتبری در روایات و قرآن‌مجید وجود دارد که این اجازه را به زنان می‌دهند تا درصورت عدم‌پرداخت مهریه بتوانند از وظایف همسری خود اجتناب کنند؛ اما شورای تالیف با آوردن این مبحث در بخش برای مطالعه و تاکید بر هدیه‌بودن آن به نوعی نسبت به این حق و پشتوانه مهم زنان در خانواده بی‌توجهی کرده است؛ در همین بین کتاب با ارائه حدیثی، دختران را از تعیین مهر بالا برحذر کرده است اما در مباحث دیگر که به آن در همین مطلب اشاره خواهد شد کتاب نسبت به امر و نهی مردان تحت عنوان احادیث سکوت کرده است و از طرح احادیث اجتناب کرده است؛ علاوه بر مطالب فوق، بار دیگر درخطوط پایانی موضوع مهریه، نگارنده با آوردن جملاتی همچون (آقایان به علت ناتوانی در پرداخت مهریه به زندان می‌روند) به سرزنش زنان می‌پردازد و جای حاکم و محکوم را عوض می‌کند؛ این در حالی است که مهریه یک تعهد مالی مرد نسبت به زن است و مرد موظف به ادای آن است.
ت‌) از جمله مسائلی که فعالان حوزه زنان به آن توجه دارند، سرکوب یا نادیده‌گرفته‌شدن احساسات زنانه می‌باشد که برخی از اهل این حوزه این مشکل را ناشی از باورها و القاهایی می‌دانند که جنس زن حتی از دوره نوزادی تحت‌تاثیر آنها رشد می‌کند و در سنین بزرگسالی سعی در سرکوب امیال خود پیدا می‌کند(شهلا اعزازی، مجموعه مقالات فمینیسم و دیدگاه‌ها، ۱۳۸۴انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، صفحات ۱۵۷‌ـ ۱۳۵)!! زیرا این احساسات را در تعارض با باورهای همیشگی و آموخته‌شده خود می‌بیند؛ پس به‌نوعی امیال را متعلق به خودش نمی‌بیند، در نتیجه به مبارزه با آنها می‌پردازد.



حال در کتاب دین و زندگی۳ در صفحات ۱۹۴و۱۹۵ به این باورهای نادرست موجود در جامعه دامن‌زده‌شده است؛ برای نمونه می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱‌) کتاب در صفحه ۱۹۴ در جایی که به بیان وظایف انحصاری مردان و زنان در خانواده می‌پردازد در توضیح وظایف مردان، بر آزادی و ابراز محبت مرد نسبت به همسر خود تاکید می‌کند و حتی آن را از جمله وظایف مرد می‌داند؛ این در حالی است که در قبال وظایف زنان به این آزادی اشاره‌ای نمی‌کند؛ کتاب با این رفتار خود به نوعی وجود برخی احساسات را در مردان تایید می‌کند اما در قبال وجود این احساسات در زنان سکوت می‌کند. در اینجا باید گفت که سرکوب و عدم‌بیان احساسات در کانون خانواده می‌تواند از جمله علل از بین‌رفتن تحکیم خانواده باشد. حال شورای تالیف تنها می‌توانست با طرح این مبحث در بخش وظایف مشترک زن و مرد در خانواده، این نگاه متفاوت را به نگاهی برابر نسبت به زن و مرد تغییر دهد.
۲‌) اما بازهم، جایی دیگر در همین درس وانمود می‌شود که همسرداری از جمله وظایف زنان است و در شرح مطلب به موضوع تامین نیازهای جنسی(برای مرد) پرداخته می‌شود؛ اما چرا همسرداری را از جمله وظایف مردان ندانسته است همواره می‌تواند سوال‌برانگیز باشد، زیرا همانگونه که گفته شد طراحان و مولفان تنها با ارائه این موضوع در بخشی تحت عنوان وظایف مشترک زن و مرد در خانواده می‌توانستند از به‌وجود آمدن این نقایص جلوگیری کنند.
در بررسی کتاب دین و زندگی متوسطه سال دوم می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
ث‌) زنان در کتاب سال دوم بیشتر در حوزه فردی‌شان مورد بررسی قرار گرفته‌اند؛ برای نمونه آمده است: «گرچه عفاف خصلت هر مرد و زنی است اما وجود آن در زنان و دختران جلوه‌ای زیباتر و برتر دارد» (صفحه ۱۴۰‌ـ ۱۳۸) در ادامه همین مطلب آمده است: «از سوی دیگر زن، کانون عفاف خانواده است و همواره ندایی او را به پاکی و پاکدامنی فرا می‌خواند... و (زن درمی‌یابد) که عرضه نابه‌جای زیبایی‌ها به جای گرمی‌بخشیدن به کانون خانواده عفت و حیا را از بین می‌برد و (این) دو گوهر مقدس را از او می‌گیرد و خانواده را نیز نابود می‌کند»


بدیهی‌است که شناخت زنان به عنوان منشا فساد گناه نه‌تنها امری پذیرفتنی نیست بلکه مذمت نیز شده است. درک این نکته زمانی برای دانش‌آموزان سنگین و غیرقابل قبول است که شورای تالیف در دروس بعدی همین کتاب (صفحه ۱۴۶) به بررسی آیه ۳۰ و ۳۱ سوره مبارکه نور می‌پردازد؛ و در شرح آیات، در ابتدا به مردان توصیه می‌کند که خود را کنترل کنند تا جامعه‌ای سالم تشکیل شود؛ این جمله بدان معنا است که علل از بین رفتن عفت در جامعه یک‌طرفه، آن هم از جانب زن نمی‌باشد بلکه این معضل ناشی از مشکلاتی در هر دو جنس زن و مرد می‌باشد؛ اما چرا نگارندگان به‌روشنی کانون عفاف خانواده را منحصر زن دانسته‌اند! می‌تواند در تناقض با دیگر مفاهیم مطروحه در کتاب باشد. در پایان باید گفت که بخش بزرگی از نواقص و انتقادات مطروحه در این مطلب، بیشتر از مردانه بودن شورای تالیف این دو کتاب ناشی می‌شود زیرا در این شورا حتی یک زن هم به عنوان نگارنده انتخاب نشده است تا از دغدغه‌ها و مسائل زنان امروز جامعه آگاه باشد و بتواند با طرح این موضوعات از دلسردشدن مخاطبان این کتب جلوگیری کند.

روشن است فاصله زیاد محتوای کتب درسی از واقعیات و دغدغه‌های مخاطبان آن می‌تواند به عدم‌اشتیاق مخاطبان نسبت به درک و قبول مفاهیم منجر شود و این پیامد برای سازمانی که مسوولیت ارائه تفکر و آموزش صحیح و سالم را دارد می‌تواند زنگ خطر بزرگی باشد.