چرا به زنان اسيد می پاشند؟

پديده‌‌ی اسيد پاشی مختص به ايران و جوامع مسلمان نيست. از آسيا (افغانستان، پاکستان، هند، چين، عراق، عربستان سعودی، بنگلادش، لائوس و کامبوج) تا آفريقا (آفريقای جنوبی، اوگاندا، و اتيوپی)، و از خاورميانه تا امريکای جنوبی می توان اين پديده را مشاهده کرد. مهاجران آسيايی و خاورميانه‌ای امروز در کشورهای غربی مثل بريتانيا و کانادا نيز اين اعمال را مرتکب می شوند. اين پديده که حمله‌ی اسيدی و خشونت اسيدی نيز خوانده می شود به يکی از جنايات جدی عليه زنان تبديل شده است.

علت‌ها

پديده‌ی اسيد پاشی معلول سه واقعيت است: تبعيض عليه زنان در جامعه يا سطح خانواده و محله‌ی کوچک تر، واکنش اندک جامعه به اين جنايت (در مقايسه با کشته شدن يک پليس يا يک حمله‌ی تروريستی) و مصونيت اسيد پاشان از مجازات، خواه به دليل فقدان قانون پيشگيرانه، خواه به خاطر عدم گزارش به دليل ترس از انتقام جويی بيشتر، خواه به دليل فشار اجتماعی به قربانيان جهت بخشش اسدپاشان، و خواه به دليل اتصال اسيد پاشان به مراکز قدرت سياسی و دينی در جامعه. اسيدپاشی در جوامعی بيشتر صورت می گيرد که زنان از قدرت اقتصادی و اجتماعی و سياسی کمتری برخوردارند. در برخی جوامع زنان از حقوق مساوی برخوردارند اما در يک اجتماع کوچک تر آن (مثل اجتماع پاکستانی‌ها در بريتانيا) وضعيت زنان به گونه‌ای ديگر است.

ستاندن زندگی بدون مرگ

هدف اصلی از اسيد پاشی معمولا کشتن قربانی نيست بلکه ستاندن زيبايی و نشاط و شادی و امکان داشتن روابط صميمی و خانواده و آينده از اوست. اسيد پاش چون بدن قربانی را در کنترل خود ندارد تلاش می کند آن را نابود کند. تاثيرات اسيد بر بدن قربانی وحشتناک است. قربانی در اثر اسيدپاشی ممکن است بخشی از پوست، گوش، چشم و ديگر اجزای بدن خود را از دست بدهد و توانايی وی در سخن گفتن، غذا خوردن، ديدن و شنيدن از کف برود.

نتايج اسيد پاشی بر بهداشت روانی فرد سهمگين تر است بالاخص اگر اسيد پاش برای قربانی فردی آشنا مثل شوهر يا دوست پسر يا پدر و برادر باشد. ترس، اضطراب، افسردگی و عدم توانايی کار و تحصيل، و انزوای اجتماعی به خاطر برخورد مردم با چهره‌ی غير معمول قربانی پس از اسيد پاشی تاثيرات بلند مدت اين جنايت هستند. تغيير شکل زنانی که قربانی اسيد پاشی قرار می گيرند دائمی است و به همين خاطر حداقل بخشی از دوستان يا روابط خويشاوندی خود از دست می دهند.

قصد اسيد پاش نابود کردن چهره‌ی قربانی خود و هويت وی است چون اسيد پاش می داند که با گرفتن چهره از زن همه چيز وی را می ستاند. او شايد به عوارض جسمانی اين کار کمتر از اخذ هويت قربانی خود بينديشد. اسيد پاش می داند که چهره مهم ترين دارايی يک زن است و می خواهد اين دارايی را بستاند.

ارعاب

هدف ديگر ارعاب عمومی است تا ديگر زنی جرات نکند با خواسته‌های اسيدپاشان محتمل مخالفت کند. اين ارعاب فقط زنان را در بر نمی گيرد بلکه به مردان نيز هشدار می دهد که با مطالبات زنان همراهی نکرده و نقش سرکوبگر را بازی کنند. همان طور که حکم اعدام در برخی از کشورها برای عبرت ديگران انجام می شود اسيدپاشی نيز برای عبرت گيری قربانی و ديگر کسانی است که شاهد ماجرا هستند. هرجا که انتظارات و اقدامات زنان در رفع محدوديت‌ها و رفع تبعيض افزايش يابد امکان عکس العمل خشن افراد مردسالار افزايش می يابد. بدين ترتيب اسيد پاشی غير از انتقام جويی جنبه‌ی بازدارندگی زنان از پی گيری حقوق خود و همراهی مردان با آنها را نيز داراست.

هزينه‌ی استقامت

اسيد پاشی معمولا واکنش مستقيم يا غير مستقيم به زنانی است که بر حقوق خود اصرار می ورزند: از حفظ رابطه با پسری که دوست می دارند تا انتخاب نوع پوشش خود، از انتخاب آنچه با بدن خود می خواهند انجام دهند تا برقراری رابطه‌ی جنسی بدون رضايت پدر و برادر، از تلاش برای استقلال مالی و اجتماعی در برابر مردان خانواده تا رد درخواست ازدواج خواستگار سمج، و از ايستادگی در برابر سلطه‌ی مردانه در خانواده تا ايستادگی در برابر باندهای جنايتکار و قدرتمند. اسيدپاشان می خواهند به زنان اين پيام را منتقل کنند که نه تنها استقامت آنها بی هزينه نيست بلکه هزينه‌ی آن نيز بسيار سنگين است.

رويشان را زياد نکنند

ميزان اسيدپاشی در يک جامعه به قدرت و قوت فرهنگ اسيدپاشی نيز بستگی دارد. در جوامع يا اجتماعاتی که زنان تحقير می شوند، مدام مورد آزار جنسی قرار می گيرند، از موقعيت‌های شغلی همسان با مردان برخوردار نيستند، به آنان به صورت شی و کالا نگاه می شود و مورد معامله قرار می گيرند امکان اسيد پاشی و تعداد موارد آن افزايش می يابد. شريعت به قرائت اسلامگرايان شيعه و سنی بستر مناسبی باری رشد اين فرهنگ بوده است. علت وقوع بيشتر اين جنايت در ميان اسلامگرايان ناشی از همين نگاه تحقير آميز به زنان، جواز آزار جنسی به زنان در شريعت (مثل جواز تجاوز جنسی مرد به همسر خود)، و خانه نشين کردن زنان توسط مردان اسلامگراست. بخشی از هندوهای افراطی نيز همين نگاه را به زنان دارند و از همين جهت اسيدپاشی در هند و پاکستان علی رغم تفاوت‌های مذهبی يک معضل جدی است.

پدر يا برادری که بر صورت دختر يا خواهر خود اسيد می پاشد او را ملک خود تصور کرده و می خواهد با آتش زدن به ملک خود از تملک آن توسط ديگری جلوگيری کند. عاشقی که در صورت شنيدن نه به معشوق خود اسيد می پاشد می خواهد از تملک و تمتع از «آن شی» توسط ديگری چلوگيری کند. باندهای جنايتکاری که به زنان اسيد می پاشند می خواهند به آنان يادآوری کنند که حد و حدود «شيئيت» خود را در جامعه رعايت کنند و «رويشان را زياد نکنند».

شوخی با اسيد پاشی

شوخی با اسيدپاشی بخشی از اين فرهنگ است. کسانی که پس از اسيدپاشی‌های اخير با ريختن آب بر سر زنان و دختران می خواهند اسباب خنده برای خود و دوستانشان فراهم کنند مرز ميان جنايت و عرف را به هم می زنند. اين اقدامات دقيقا در جهت عادی سازی اين جنايت و انسانی کردن آن است. جوانانی که با ترس ديگران می خواهند خوشگذارنی کنند دانسته يا ندانسته تمرين اسيدپاشی می کنند و به قربانيان محتمل خود نيز اين پيام را می دهند که از ظرفيت چنين اقداماتی برخوردارند.

واکنش جامعه

هرچه واکنش عمومی به عمل اسيدپاشی سنگين تر باشد احتمال وقوع اين جنايت بيشتر کاهش می يابد. عکس العملی که در فضای مجازی و بعد در شهرهای اصفهان و تهران در برابر موج اسيدپاشی‌ها در اصفهان رخ داد احتمال تداوم اين جنايات زنجيره‌ای را کاهش می دهد. اين تازه نتيجه‌ی حضور چند هزار نفری در خيابان است. اگر به جای چند هزار نفر، چند ده هزار يا چند صد هزار نفر در خيابان‌های همه‌ی شهرهای بزرگ کشور به خيابان می آمدند نه تنها موارد اسيدپاشی باندهای جنايتکار بلکه موارد اسيدپاشی منفرد و با خصومت شخصی نيز کاهش می يافت. همبستگی و پيوندهای اجتماعی که در اجتماعات خيابانی قدرت مردم را به نمايش می گذارد رقيبی جدی برای احساس قدرت افراد يا باندهايی است که مانعی بر سر جنايات خود نمی بينند.

از همين جهت مجازات اسيد پاش (با همه‌ی موانعی که بر سر راه اين کار وجود دارد) لازم است اما کافی نيست. بدون عکس العمل جامعه و نمايش همبستگی در برابر اين جنايات هميشه کسانی به خود اجازه خواهند داد اين جنايت را با احساس قدرت ناشی از آن و مصونيت مابعد آن تصور کنند