دو چشم و کنعان
کُما
محمدرضاپریشی
هنوز در کما
دختر زِبرُزرنگ
دخترِ زرنگتر از شیر و پلنگ
در نقطه ی صفر مرزی
پریده رنگ
میانِ بقا و فنا
پنجه در چنگِ فراموشی انداخته
به جنگ
دختر زرنگ
بی آب و رنگ
در ماه مهر
ماه برگهای خش خش ِ رنگ رنگ
پنجه انداخته در پنجه ی خشونتِ عریان
خشونت ِ فاقدِ حیا
در افتاده نیمه جان به جنگ
دخترِ هر روز در کُما
دختر ِ زنده به گور ِ هر روز در کما
دخترِ زبر و زرنگ ِ زنده به گور
زنده به گور ِ هنوز در کما
کمای ما
مطلبی دیگر از این انتشارات
طلاهای این شهر ارزانند
مطلبی دیگر از این انتشارات
دختری که رهایش کردی ....
مطلبی دیگر از این انتشارات
آرزوهایتان را به خاطرش سپردم!!!