دو چشم و کنعان
کُما

محمدرضاپریشی
هنوز در کما
دختر زِبرُزرنگ
دخترِ زرنگتر از شیر و پلنگ
در نقطه ی صفر مرزی
پریده رنگ
میانِ بقا و فنا
پنجه در چنگِ فراموشی انداخته
به جنگ
دختر زرنگ
بی آب و رنگ
در ماه مهر
ماه برگهای خش خش ِ رنگ رنگ
پنجه انداخته در پنجه ی خشونتِ عریان
خشونت ِ فاقدِ حیا
در افتاده نیمه جان به جنگ
دخترِ هر روز در کُما
دختر ِ زنده به گور ِ هر روز در کما
دخترِ زبر و زرنگ ِ زنده به گور
زنده به گور ِ هنوز در کما
کمای ما
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرواز کن تا آرزو...
مطلبی دیگر از این انتشارات
از پریود بگو تابویی برای شکستن و تحقیقاتِ من!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا اسم فمنیست ها بد در رفته؟!