در کار کلام
برای خانواده: یک خانواده نمونه
امروز میخوام در مورد یه خانواده نمونه صحبت کنم که میتونه الگویی برای همه باشه. دعوتتون میکنم به مشاهده یه گفتگوی سه جانبه بین من، کاربر زهرا و کاربر مصطفی محمدی.
قضیه از این قراره که زهرا پرسید: تو از کدام جهانی؟
من متوجه نشدم از کی میپرسه، برای همین ازش پرسیدم مخاطبش کیه. جواب داد که «همهتون».
پس من هم بهش گفتم از کدوم جهانم. اما در ادامه کاربر مصطفی محمدی یه مسأله مطرح کرد که باعث شد به یه الگو برای خانواده جدید ایرانی برسم. خانوادهای که توش قهر و مکر حرف آخر رو نمیزنه.
اما گفتگو:
من:
«من به هیچ کدوم تعلق ندارم.
میخوام به یه کدوم تعلق پیدا کنم.
اما مساله اینه که هر دو باید اصلاح بشن. این نقائصی داره که اون نداره و اون هم نقائصی داره که این نداره.
نقائص این باید با حقیقتی که اون برای ما داره، اصلاح بشه.»
زهرا:
«نقائص این باید با حقیقتی که اون برای ما داره، اصلاح بشه یعنی چی؟»
من:
«جهان سوم ایراداتی داره. یه سری حقایق توش هست، اما پر از نقص.
جهان اول هم ایراداتی داره اساسی. اما یه سری حقایق هم داره که برای رفع نواقص ما مفید خواهد بود.
من میخوام اون حقایق رو به این طرف عرضه کنم.
میدونید اون حقایق چیا هستند؟»
زهرا:
«چیا هستند؟»
من:
«هگل.
غرب نه تنها حقیقت هگل رو نفهمید، بلکه تحریفش هم کرد.
اما میدونی هگل چی داره که ما خودمون نداریم؟
قرآن یه سری حکم داره. میگه این کار رو بکنید اون کار رو نکنید. به این اعتقاد داشته باشید به اون اعتقاد نداشته باشید.
اما حکمتش رو تبیین نکرده. هگل حکمت این احکام رو تبیین کرده.
من همیشه یه شکاک بودم. هگل تمام شک و تردیدهای من رو برطرف کرد.
البته قبلا هم گفتم. منطق هگل بیایراد نیست. مهمترین ایرادش اینه که شورا رو نفهمید. فقط جدال رو دیده بود.
اما قرآن هم شورا رو دیده و هم جدال.
پس من با قرآن، این ایراد هگل رو برطرف میکنم و با منطق هگل میرم سراغ قرآن و تفسیرش میکنم.
و با این تفسیر یه فقه جدید میسازم.
میدونید یکی از مهمترین اصول فقه من چیه؟
اینکه قرآن کتاب قانونه. توش قوانینی مطرح شده که لازمه داشتن یه جامعه آزاده. اما این قوانین اصل و فرع دارند. مثلا مقدار دیه زن و مرد فرعه. البته اون زمان لازم بود دیه زن نصف مرد باشه، عدالت برای اون مردم این بود. اما امروز عدالت حکم میکنه تا دیه زن و مرد برابر باشه.
میدونید چرا؟ چون مقدار دیه بر اساس ارزش وجودی زن و مرد تعیین نمیشه. نقش اجتماعی دو جنس باعث اون تفاوت شده. اون زمان مرد وظیفه مهمتری در تامین معاش خانواده داشت و در نتیجه، حق بیشتری هم داشت.
اما امروز این طور نیست. میتونه این طور نباشه و کسی حق نداره مانعش بشه. امروز زن میتونه بیرون از خانه کار کنه و در نتیجه، سهمی برابر با مرد در تامین معاش خانواده داشته باشه. در نتیجه، باید حقوقشون برابر بشه. مثلا دیه باید برابر بشه.
این یه مثال بود. اما متوجه شدید دنبال چی هستم؟
مطمئن باشید من سروش نمیشم.»
مصطفی محمدی:
«کار کردن زن بیرون از خانه به نقش مادریش لطمه وارد کرد. خصوصاً اشتغالش به کارهایی که خارج از حد توانش بود. یه مادر خسته وقتی میاد خونه حوصله ای برای تربیت فرزند نداره. زن ها روحیه لطیف زنانه خودشون رو با روحیه جنگنده مردانه طاق زدند! بهترین شغل برای زن مادری کردنه. میتونه فعالیت اجتماعی هم انجام بده اما اولویت با نقش مادری و تربیت فرزنده.
این تساوی تبلیغاتی حقوق زن و مرد میراث شوم نظام سرمایه داری هست که باید دور ریخته بشه. زن ها رو به کار گرفته میشن تا با پرداخت حقوق کمتر سود بیشتری به جیب بزنن. باید اقتصاد خانواده و تامین مخارج به مرد واگذار بشه. چون با روحیهش سازگاری داره. همه چی بهم ریخته باید همه چی برگرده سر جای خودش. عدالت یعنی همین. یعنی برقراری دوباره نظم.»
و سرانجام من:
«زن و مرد به لحاظ روحی هیچ تفاوتی با هم ندارند. خیلی ساده بگم. یه مرد به همون اندازه یه زن میتونه به خوبی نقش تربیتی رو ایفا کنه [یادمون باشه که «انسان روح است و نه جسم». این گزاره از اصول هر دین راستینیه].
داداش من یه نمونه است. با اینکه همراه با زنش بیرون کار میکنند، اما وقتی میاد خونه، بیشتر از زنش با بچهها بازی میکنه. بچههاش هم خیلی خوب تربیت میکنه. خیلی بهتر از زنش و مادرزنش و مادر خودش. باور کن.
امروز همه چی عوض شده.
خانواده داداش من یه نمونه است که بقیه باید ازش یاد بگیرند. این خانواده امروز باید الگوی ما باشه.»
این بود خانواده نمونه ما.
پ.ن 1: اول از همه، دهن زنها و بعد دهن خود مردها رو سرویس کردید با اون خانواده نمونهتون. خیلی چیزها هست که هنوز ندیدید. از پیله خودتون خارج بشید و غیرخودتون هم ببینید. به عبارت دیگه، عینک تعصب رو از چشمهاتون بردارید و دقیق بنگرید. چیزی ازتون کم نمیشه.
پ.ن 2: مشکل این نیست که زن از خانه خارج و وارد بازار کار شده. مشکل اینه که والدین خودشون هنوز به بلوغ نرسیدند، بعد میخوان بچه تربیت کنند. شده مصداق کوری که عصاکش کوری دگر شود. دو تا بچه میخوان یه بچه رو هدایت کنند. خانوادههای ایرانی ایناند. معلمان نظام از همین خانوادهها هستند. مسئولان نظام هم از همین خانوادهها هستند (البته داداش من از معدود استثنائاته).
پ.ن 3: امروز عدالت حکم میکنه، زن تو همچین خانوادهای حق طلاق داشته باشه و از طرف دیگه، از نفقه بهرهای نبره. افلا تعقلون؟! بیشتر فکر کنید. این دستور خود قرآنه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اولین بار که پریود شدم...
مطلبی دیگر از این انتشارات
عقایدی از جنس قضاوت
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای آزادی زن: علیه تبعیض در پوشش