‌یک روز از برابری حقوق زن و مرد‌

سخنرانی‌اش تمام شد و سالن سخنرانی را ترک کرد. موضوع سخنرانی‌اش «برابری حقوق زن و مرد» بود. تقریبا یک‌ساعت و نیم در مورد حقوق زنان در جامعه صحبت کرده بود و چند باری با تشویق حاضران مواجه شده بود. یکی از معروفترین فعالان حوزه برابری حقوق زن و مرد بود و چند جلد کتاب هم در این زمینه نوشته بود. با این‌که کسی همسر او را ندیده بود اما همه به همسرش غبطه می‌خوردند که چنین شوهر روشنفکری دارد. سوار ماشین گران‌قیمتش شد و وارد خیابان اصلی شد. کمی که گذشت به پشت ماشینی رسید که راننده‌اش یک خانم بود. چندین‌وچند بار بوق زد و زیر لب گفت: «برو دیگه ضعیفه!» سرعت ماشینش را بیشتر کرد و از ماشین آن خانم سبقت گرفت و زیرلب گفت: «نمی‌دونم کی به این زن‌ها گواهی‌نامه میده!» از چند خیابان گذشت و در مقابل چراغ‌قرمزی ایستاد. چند نفر از خط عابر پیاده عبور کردند و او خانم زیبایی را در طول زمان عبورش از مقابل ماشین بررسی کرد و با چشمانش او را بدرقه کرد تا از زاویه دیدش محو شد. همین‌طور که او را مرور می‌کرد گفت: «کجا میری خانمی!» خنرانی‌اش تمام شد و سالن سخنرانی را ترک کرد. موضوع سخنرانی‌اش «برابری حقوق زن و مرد» بود. تقریبا یک‌ساعت و نیم در مورد حقوق زنان در جامعه صحبت کرده بود و چند باری با تشویق حاضران مواجه شده بود. یکی از معروفترین فعالان حوزه برابری حقوق زن و مرد بود و چند جلد کتاب هم در این زمینه نوشته بود. با این‌که کسی همسر او را ندیده بود اما همه به همسرش غبطه می‌خوردند که چنین شوهر روشنفکری دارد. سوار ماشین گران‌قیمتش شد و وارد خیابان اصلی شد. کمی که گذشت به پشت ماشینی رسید که راننده‌اش یک خانم بود. چندین‌وچند بار بوق زد و زیر لب گفت: «برو دیگه ضعیفه!» سرعت ماشینش را بیشتر کرد و از ماشین آن خانم سبقت گرفت و زیرلب گفت: «نمی‌دونم کی به این زن‌ها گواهی‌نامه میده!» از چند خیابان گذشت و در مقابل چراغ‌قرمزی ایستاد. چند نفر از خط عابر پیاده عبور کردند و او خانم زیبایی را در طول زمان عبورش از مقابل ماشین بررسی کرد و با چشمانش او را بدرقه کرد تا از زاویه دیدش محو شد. همین‌طور که او را مرور می‌کرد گفت: «کجا میری خانمی!»

به خانه رسید. در خانه را باز کرد و کتش را درآورد و به گوشه‌ای پرتاب کرد. همسرش به استقبالش آمد: «خوش‌اومدی عزیزم» مرد بی‌آنکه به همسرش توجه کند بو کشید و گفت: «باز که بوی کرفس میاد! صد بار نگفتم من از کرفس بدم میاد؟!» بر روی مبل نشست و رو به همسرش گفت: «برای من یه چای بیار خیلی خستم!» همسرش چند لحظه بعد با لیوانی چای آمد و کنار شوهرش نشست و با لبخندی گفت: «یه کلاس فیتنس پیدا کردم، همین نزدیکیه، اجازه میدی برم؟» مرد اخم کرد: «این قرطی‌بازیا چیه! زن رو چه به این حرف‌ها! بشین خونه آشپزیتو کن!» زن اعتراض کرد: «آخه...» شوهرش با صدای بلند گفت: «آخه نداره! پاشو چند تا تخم‌مرغ بشکن کوفت کنیم! اون لعنتی رو که نمیشه خورد!» بعد از شام همسرش با یک مانتو در مقابلش ایستاد: «ببین این چه قشنگه! اینترنتی خریدم!» مرد مانتو را برانداز کرد و با عصبانیت گفت: «این چیه دیگه! هم تنگه هم کوتاهه! همون مانتوی قدیمی رو بپوش!»

فعال حوزه حقوق زن و مرد، ساعتی بعد، گوشی‌اش را درآورد و در صفحه اینستاگرامش نوشت: «همه باید برای برابری حقوق زن و مرد تلاش کنیم! باید به حقوق خانم‌ها احترام بگذاریم!»



مرتضی رویتوند

نشریه صدای زنان‌‌