داستان عصیان، شجاعت، عدالت و نگاه مبهوت خداوند

شما تا حالا خدا را بازخواست کرده‌اید؟ از سر خشم، عصبانیت، ناراحتی یا استیصال از خدا در مورد زندگی پرسیده باشید و به طراحی‌اش بتازید؟ من چندین بار در چنین لحظات سختی بودم. در همان احوال به واکنش‌هایم فکر می‌کردم. قرار بود مشکلم حل شود؟ یا شخصیتم جور دیگر شود؟ اصلا مگر خدا واکنشی نشان می‌دهد، اگر وجود داشته باشد؟

جلد کتاب دختران کوبانی
جلد کتاب دختران کوبانی


دیشب در پادکست رپاپ داستان دختران کوبانی را می‌شنیدم. اگر کسی معترض و شاکی باشد آن‌ها هستند که داعش زندگی‌شان را به جهنمی فلاکت‌بار مبدل کرده. این زندگی قطعا انتخاب مردمان کرد و عرب در سوریه و عراق نبود. این حجم از خشونت و قساوت هر کسی را به زانو درمی‌آورد، از پای می‌اندازد. بله، آن‌ها محق‌ترند از خدا در مورد عدل و نظم بپرسند. آن‌ها سلاح بدست با شجاعت بی‌نظیری از سرزمین و اموالشان محافظت می‌کردند. من از جانب آن‌ها می‌پرسم: خدایا تو کجا بودی وقتی آن‌ها با سلاح‌های سبک و سنگین‌شان از زمین و آسمان حمله کردند، با آتش کشیدند، مردان را کشتند، زنان را سلاخی کردند، وحشیانه تجاوز کردند و سوزاندند؟ آژیر که به صدا می‌آید معلوم نیست کدام مادر بی‌فرزند می‌شود، کدام بچه بی‌مادر.

از نجوای کفرآمیز و جنون‌وار من بگذریم. برای خدا زشت و زیبا فرقی نمی‌کند. در لابلای جنگ خونبار سوریه فرماندهان خانم به شجاعت ایستاده‌اند که آرزوی‌شان برای استقلال و ایستادگی همه دخترهای دنیاست. در انتهای پادکست به حرف‌های نوروز، فرمانده گردان‌های زنان کُرد گوش کنید. به این میدان ویرانگر نبرد چه معنای عمیقی بخشیده. سزاوار احترام‌ند.




خواننده عزیز بابت پریشان‌گویی عذر می‌خواهم. موسی‌وار بنگر و خرده نگیر. آدم‌ست دیگر؛ خدا بهتر می‌داند.

خدیا امیدوارم هر کجا هستی خوب باشی. از پریشان‌گویی این بنده بی‌اعصاب و مدعی بگذر که در این لحظه پناهی جز تو نبود.




امیر سودبخش و ایمان نژاد احد، مرسی برای پادکست رپاپ و راوکست. بی‌نظیرید.