به تماشای من تویی. شهرساز، تحیلگر داده، عاشق سفال و گیاهان
همسر خاموش: داستان یک روانشناسی هیجانانگیز
به کتابفروش گفتم داستانی میخواهم شبیه کارهای اروین یالوم. ترکیب روانشناسی و هیجان. یک داستان هیجانانگیز که کنجکاوم کند. این کتاب را نشان داد: همسر خاموش.
همسر خاموش، داستان زن و شوهری است که سالها عاشقانه کنار هم زندگی کردهاند اما به مرور زمان یکنواختی و سردی بر زندگیشان حاکم میشود. مرد به زنش عشق میورزد و به طور موازی روابط عاشقانهای با دختری جوان برقرار میکند. ای کاش فقط خیانت میکرد؛ او همسر سابقش را بیرحمانه له میکند.
جنسیت در داستان نقش جدی دارد. قسمتها یکی در میان از دید زن و مرد هستند. شخیصت زن پرداخت خوبی دارد. به جزئیات و ریزهکاریهای اشاره میکند که بیشتر به چشم زنها میآید. بحران میانسالگی مرد هم طبیعی از آب درآمده. قدرتنمایی و شدت عملش ترکیبی شاید به تغییرات هورمونی برمیگردد قسمت دیگر به باورها و نگاهها به مرگ، زندگی، اطرافیان، دوستیها. مردها ظاهرشان هرچه که باشد با این بحران روبرو میشوند حتی اگر چیزی بروز ندهند.
چیزی لو نمیدهم فقط با اطلاعات کافی میگویم همه شخصیتها مقصرند. داستان عجیبی دارد. فصلهایش یک درمیان به نام زن و شوهر است. از لابلای افکار و خاطراتشان دنیا را میبینیم. هیچکس به ظن خودش اشتباه نکرده و همه با هم اشتباه کردند. بدتر از همه من هم گاهی با آنها همزاپنداری کردم.
وقتی میبینم چطور یک زن و شوهر نسبتا مایهدار و تحصیلکرده چطور هنوز در امتداد گذشتهشان زندگی میکنند، بیآن که حتی بدانند یا شجاعت روبرو شدن با آن را داشته باشند، تلنگری به خودم میزدم. در داستان که جلو میرفتم همزمان گذشتهام را شخم میزدم. نمیخواهم اشتباهات یا عقدههای گذشته، زندگی امروزم را به گند بکشند. من نمیخواهم همسر خاموش باشم که تا انتها لام تا کام حرف نزد. اتفاقا یک چیزهایی پیدا کردم.
با اتفاقات سهمگین گذشته چه میکنید؟ چالشان میکنید و زورکی فراموششان میکنید؟ یا بالاخره هر جور که شده تمام عزمتان را جزم میکنید تا یک جوری بار سنگینیشان کم کنید؟ بنظرم انسان بودن همین سختی انتخاب و شجاعت روبرو شدنهاست.
داستان را گفت و رفت
نویسنده خانم روانشناسی بوده که قبل از چاپ به خاطر سرطان میمیرد. حیف که زنده نماند تا موفقیت اثرش را ببیند. مدتیست نیکول کیدمن فیلم این اثر را شروع کرده. با این حال کتاب خواندنیتر از فیلم است چون فکر و گذشته آدمها را بهتر باز میکند.
پایانبندی سریع و غافلگیرکننده
پنجاه صفحه پایانی کتاب همسر خاموش جمعبندی بینظیری دارد. تا قبل از آن به خیال خودم دست نویسنده را خوانده بودم و داستان در مشتم بود اما همیشه چیزهایی هست که نمیدانی؛ اعتراف میکنم غافلگیر شدم.
نویسنده چون قاتلی حرفهای به سراغ تک تک ابهامات رفت و جانشان را گرفت. هیچ نکتهای از قلم نیافتاد. من ریتم تند این قسمت را دوست داشتم. یک نفس خواندمش. نفسگیر بود.
یک جایی دلم برای شخصیت اصلی سوخت. با این که او را گناهکار میدیدم اما شرایط و محیط هم در رفتارش تاثیر زیادی داشت. این که محیط او را در مسیر اشتباهی قرار داده چیزی از مسئولیتش کم نمیکند اما لااقل من دیگر آن جور قرص و محکم مقابلش نمیایستم. قضاوت واقعا سخت است!
در انتظار داستان دیگری که نمیآید
شروع قوی تضمین میکند کتاب را تا آخر میخوانید. پایان قوی فروش اثر بعدی نویسنده را تضمین میکند. کتاب همسر خاموش قوی شروع و عالی تمام کرد. حیف که دیگر نویسنده در بین ما نیست که به راهش ادامه دهد.
رفقا از خواندن این کتاب لذت ببرید.
روزگارتون پر از انرژی و امید
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه غمی تو این هوا هست
مطلبی دیگر از این انتشارات
هفت کتاب برای پس از طلاق و آرامش روح
مطلبی دیگر از این انتشارات
جیجو : روایتی از جهان یک دزد با صدای احسان عبدیپور