شناخت و هیجان: من برای چی کتاب می‌خونم!

آدم‌های برونگرا و معاشرتی، یعنی همان‌هایی یکجا بند نمی‌شوند و از شنیدن صدای دیگران انرژی می‌گیرند، انگیزه‌های متفاوتی برای مطالعه دارند! مثلا من وقتی پی بردم مطالعه به چه درد می‌خورد که شروع کردم به سفر و ارتباط با افرادی از فرهنگ‌های مختلف! در فرودگاه با خانمی در مورد «مردی با نام اوه» خوش و بش کردم و با همکلاسی‌هایم «غرور و تعصب» را تحلیل کردیم. حالا فرقی نمی‌کرد کتابش را خوانده باشی یا فیلمش را دیده باشی، همین که از داستان را بدانی، کافی است تا وارد بازی شوی!

علاوه بر معاشرت با آدم‌ها، برای فهم فضاها هم نیاز به آگاهی قبلی هست. نمونه بارز آن، اردوگاه‌های کار اجباری! آن چیزی که دردناک و جانسوز است، مشاهده مشقت‌هایی است در اردوگاه‌های کار اجباری بر انسان آمده است. واقعا چه برسر انسان می‌آید که هم‌نوعش را تا مرحله حیوانی خوار و خفیف می‌کند؟ اینجاست که این پرسش عظیم سربرمی‌آرد که چرا؟ چه شد که کار به این جا رسید؟ و این که واقعا در چنین شرایطی چه باید کرد؟ کتاب‌هایی که قبلا خوانده بودم، چه در مورد تاریخ جنگ جهانی دوم و چه در مورد معنای زندگی کمک کرد تا این فضاها و رویدادهای خفت‌بار انسانی را بهتر درک کنم!

اردوگاه کار اجباری گراس روزن در لهستان
اردوگاه کار اجباری گراس روزن در لهستان

به نظرم برای افراد برونگرا باید رویدادهای جهان را با مطالعه و تماشای فیلم در هم آمیخت، تا به درک بهتری از خود و جهانمان برسیم! در ویدئوی زیر من در مورد انگیزه‌هایم از مطالعه گفته‌ام.

https://www.aparat.com/v/Bcu8j

شما هم در مورد انگیزه‌های مطالعه‌تان بگوید و بنویسید؛ چقدر سفر و تعامل با فرهنگ‌های متفاوت انگیزه‌های یادگیری و مطالعه‌تون رو تقویت کرده؟ :)