بگذار من اعتراف کنم


بگذار پایان این کتاب خوب رقم بخورد
بگذار در انتهای این فیلم لبخند بر لبم بنشیند
به من بگو که سر انجام عاشقان وصال است

به من بگو که قرار نیست هرگز نامت را از یاد ببرم، نامت که در یک شب تاریک زاده شد
به من بگو فروغ زنده است و میتوانم چشم در چشم نگاهش کنم ،دستش را بفشارم و بپرسم
" زندگی کردن جلوتر از زمانه ات چه حسی داشت؟"

به من بگو ایمان که از قلب من گریخت کجا رفت؟روی کدام شاخه نشست؟
به من بگو چه شد که درخت اعتقادم خشک شدو برای همیشه جان سپرد؟

به من قدرتی بده که فراموش کنم از ترس سخیف بودن چقدر زندگی نکرده ام
به من بگو که شاعر دوستداشتنیم به زندان نیفتاد و بگو که جرمش جریان شعر در رگ هایش نبوده
به من بگو پایان داستان بیژن و منیژه زیبا بود
به من بگو سرانجام" جریره" در کنار جسم بی جان "فرود" زندگی اش را از خود نگرفت،بگو خنجر بر قلب خود نزد
بگو "بلقیس" در میان عداوت عرب نسوخت .بگو به آغوش" نزار قبانی" بازگشت.
بگو هیچ جوانی فدای مارهای دوش" ضحاک" نشد
به من بگو سرانجام زنی که در آن کافه قدیمی در تاریک ترین کوچه های آن غمکده، قهوه میفروخت چه شد
به من بگو پیش از مرگ برای یک بار هم که شده پای تئاتر مورد علاقه ام مینشینم
به من بگو این ستارگان بی جان خاموش شده درون چشمهایمان دوباره شعله میکشند

به من بگو چه شد که گیاه ضعیفم تبدیل به دیوی شد و با انگشت های ترستاکش به جان دیوار خانه افتاد
به من بگو که غم همیشگی نیست
به من بگو همه چیز خوب میشود
بگو درست میشود
بگو که فرشته فراموشی روی شانه ی من هم مینشیند
بگو" ریرا" کوچولو در پرواز ps752 نبود و در آسمان پرپر نشد
بگو که دلنوشته های" حامد اسماعیلیون" برای دخترک ۹ ساله اش نیست

بگذار باور کنم آن سرباز غمزده روزی از جنگ بر میگردد و در آغوش معشوقش حل میشود و به اندازه ی تک تک تیرهایی که رها کرده روی گونه اش بوسه میکارد

بگذار برف های یخ زده ی این شهر باز مرا به وجد بیاورد
بگذار بار دیگر از همصحبتی با او خون در تمام بدنم جریان یابد

بگذار چنگ بزنم و آزادگی و نشاطی را که زیر خاک مدفون شده را از قلب مام میهن بیرون بکشم
بگذار من باور کنم که این جان کندن برخواسته از صبرم بود و نه ترس
آهای غریبه
حالا که قرار است بروی
حالا که تا به حال چهره ام را ندیده ای

و حالا که حتی نامم را نمیدانی
بگذار من اعتراف کنم
دچار آدمی شدم
در تاریخ مشترک
در خاطرات مشترک
و در یک جغرافیای نا مشترک