در آینده انحراف معیار دیده شد!
ماه منی در شب!
خیلی وقتِ که دیگه دستم به /جدی/ نویسی نمیره..!
چون مگه داریم!؟ جدیتر از عشق!؟؟!؟!؟!؟!؟؟؟
خیلی وقتِ که دیگه همهچیز رو رها کردم ، و تنها دارایی واقعیم در این دنیا رو سِفت چسبیدم. میدونم که هر چهقدر بیشتر چیزی رو در آغوشت بفشری ، احتمال از دست دادنش بیشتر میشه!
اما چه کنم!؟ منی که جز فشردنِ تصویری خاکی و قدیمی از تو در آغوشم ، چیز دیگهای برای در آغوش کشیدن ندارم! منی که از عشق ، سهمی جز دوری و درد ندارم..
منی که در بین همه لاویداواییهای زمانه ، جز حسرت و سوز نگاه چیزی نداشتم ، جز اون زمانهایی که بیش از هر کسی در کنارم حست کردم ؛ اما نبودی که دستت رو بگیرم..
منی که دیگر وِرد زبانم تویی ، لال شوم گر جز نامِ تو بَرَم!

برای دنیا به اندازه سالها حرف برای گفتن داشتم ، به اندازه قرنها غُر و نقد ، به اندازه تعداد اشتباههایی که هر کس در طول هر روز انجام میده ، درس برای دادن و گرفتن!
اما دیگه هیچ چیز مهم نیست ، جز تو..
هنوزم دوست دارم برای هر چیز کوچک و بزرگی ، بَلوا کنم و هر چیزی رو که میخوام ، به زور به دست بیارم!
اما دیگه هیچ چیز مهم نیست ، جز تو..
هنوزم دوست دارم در برابر اینهمه تلخی ، تلخی جواب بدم. هنوزم فکر میکنم نباید وا داد اما..
اما دیگه هیچ چیز مهم نیست ، جز تو..
هنوزم رویاهای من ، فاصله رویاگونهشون رو باهام حفظ کردن اما..
اینبار ، واقعن یکی وجود داره. حالا میدونم با هر قدم ، قدمی دیگه هم در گوشهای دیگه ازین گیتی هزار و یک رنگ ، برداشته میشه ؛ با امیدی یکسان به یکچیز ، به عشق.. از او به من و از من به او!
با اینکه قدمهای بینِ ما هزاران بار بیشتر از پنج قدمن ، اما گرمای وجودمون رو هر روز ، بیشتر از قبل حس میکنیم. با اینکه اشکِ همو نمیبینیم ، اما شوری اون رو ازین دوری ، میچشیم!
سپیدارِ بلندبالا هر روز ، بیش از دیروز ، برای بوییدن عطرِ این یاسِ معطر ، کمر خم میکنه!
دامانِ مشکی شب ، هر لحظه میزبانِ خطوط بیشتری از سفیدی و نور میشه ، دنبالههای متعددی از ستارگان!
گاه حتی شب هم از تاریکی خودش به هراس میفته ، اما حتی نیم نگاهی به ماه ، کافیه تا دوباره آسوده بشه!
حتی اگر به اندازه یک کهکشان از من دور بشی ، هر جا که بری ، هر چه که بشه ، در هر شرایطی..
از حسِ من نمیشه کم!
آخر منم مهتاب ، یا قطرهای از آب؟
من مهتابی در قطرهام ، که به او پیشکش خواهد شد!
و تو ماهِ منی ، در شب.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تئاتر ابزورد، غرق شدن در سیاهی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
من را هم اکنون دوست بدار
مطلبی دیگر از این انتشارات
برای تویی که شایسته عشق بودی