Dirk Maassen - Ethereal
معنای پذیرش
جهنم شاید آتش نباشد؛ شاید بیامیدی به وقتِ زنده بودن نباشد. شاید تنفرِ پر شده تا خرخره هم نباشد.
جهنمِ من با جهنمِ تو یکی نیست. ما حتی در جهنم هم تنها خواهیم بود. ما تنهاییم؛ اندازهی ستارهای که همین حالا در آسمان شب میبینی، همین ستارهی مرده، از هم فاصله داریم.
جهنمِ بیوهی سیاهپوش، رنگهای جیغ است، هلهلهی جشنهاست.
جهنمِ نویسندهی کتابهای تخیلی، حقیقت و منطق است.
جهنمِ تو چیست؟
کاری به جهنم من نداشته باش. من مدتهاست که مسافرِ آنجام.
این دربارهی بهشت هم صدق میکند. جالبتر! دربارهی این دنیا هم به گونهی دیگری صدق میکند.
"معنای من برای دیگری، بیمعناست"
درین دنیا هیچچیز بیمعنی یا زشت نیست اما بستگی دارد با دیدگاهِ چه کسی به آن نگاه کنی.
یه مثال بارز: در دنیای بزرگسالهای منطقی امروزی، بعضی شغلها تعریف نشده است. اتلاف وقت و جهلِ جوانی به حساب میآید. با این حال دنیایِ همان جوان است و او تشنهی رسیدن به هدفش.
میفهمی؟ فاقد توانایی مثل بیشترم.
از جهنمت بیا بیرون. معنای خودتو پیدا کن.
پذیرش یک کلمهی پنج حرفیه؛ نُه تا هم نقطه داره اما عملی کردنش تو زندگی نود و پنج درصد پرتابت میکنه جلو.
اگر نمیتونی اصرار به تونستن نکن. یه راه دیگه پیدا کن.
اگر دوسش نداری ولش کن. بیشتر ازین حسهات رو توی لجن کشت نده.
اگر نمیشه، نمیشه. رهاش کن.
کلی اجبار هست برای رفتن به مقصد اما مطلقا هیچ اجباری تو انتخاب راهِ رفتن و نوعِ رفتن نیست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مو بیشتر از تو غصه دارم
مطلبی دیگر از این انتشارات
ظرفِ خالی
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماه غمگین دیروز