لالایی خواباندن ما

سلام!

من بعد از مدت ها سعی بر نوشتن سروده ای موزون کرده‌م که خیلی در اون ماهر نیستم.صرفن از ایرج میرزا کمک گرفتم چون بی نهایت شعر"وعده"ازش رو دوست دارم و کمک هایی هم ازش گرفتم.هیچ ادعایی بر شاعری ندارم و صرفن حالی بود که به شعر دراورده‌م و از اینکه چقدر موفق بوده ام بی خبرم!نظرتون رو میخونم درباره‌ش!



تنهایی و من می شکنیم،آری،دمادم

فروپاشی من،مایه‌ی عمر دگران بود

صدبار بخندم به دل مسخره بازم

بازم دل من به حال او بس نگران بود

این عهد همان است که بستم من از اول

آن درد همان قاتلِ همراهیِ ما بود

تو خرده گرفتی که چرا هیچ نگویم

گفتم که سکوت حاصل رویایِ تباه بود

سیگار به لب،خنده به چشم و سر زلفت

هر سه،بَرِ من چون سپرِ تیرِ بلا بود

ترسم که بیاید سر تو،عاقبتِ من

مردنم،پاسخ ساده به سوالِ غمِ ما بود

ای انکه غرورم سر تو سوخت و فنا شد

خاکستر من ساحل دریای بقا بود

بهر تو نوشتم منِ افسرده،شب هنگام

"اینها همه لالایی خواباندن ما بود"

حسرت به دلِ خسته‌ی من ماند چه بسیار

"این شیوه و این قاعده ها رسم کجا بود؟"

ای آنکه برای تو گریستم،دریغا

اینها همه از غفلت و نادانیِ ما بود