کبریتِ غم

تیزیِ دندانِ شب، قلبِ مرا می‌دَرد

مرغِ غزل های تو، از سرِ من می‌پَرد

بار دگر خسته شد، بالِ نفس های من

بعد تو کبریتِ غم، قاتل من می‌شود

خاطره ای در سَرم، حبسِ ابد می‌کشد

یاد کسی روز و شب، بر درِ دل می‌زند

شب شد و رگ های من، محبسِ صد قصه شد

شب شد و بر چهره ام، اشکِ اَسَف می‌خَزد

مَقطعِ هر مَطلعی، منزلِ نام تو شد

یادِ تو چون نامِ من، در پیِ من می‌دَود

در پسِ آن خنده ها، غصه اگر ساکن است

شاعرِ این شِکوه ها، دردِ تو را می‌خَرد



صوتِ این شعر:

https://drive.google.com/file/d/1BD6ZGOGmzR9fYgL_qCm1j47vv21dJ51y/view?usp=drivesdk