روز عسل

"روزعسل"

میز صبحانه در حال چیده شدن است

قالب های کره
پنکیک های گرم
آب پرتقال تازه

خامه و مربای آلبالو مورد علاقه عزیزک من است

ظروف شیشه ای سبز
رو میزی چهارخانه سفید و قرمز
عسلی ترین آفتابی که فکرش را بکنید

چه نیازی به دود کردن است وقتی بوسه ای برای کشیدن ابدی داریم

شاخه ای گل رز
درختان نخل سرفراز
زمزمه آهنگ های دوست‌داشتنی

زمانی که رنگ پیاده رو ها گوجه ای می‌شود و رنگ لباس مردمان آن به نیمروی عسلی ، کاراملی و نارنگی بدل می‌شوند

پسرکی دوان دوان چون شازده کوچولو
سگ سفیدمان با بوسه های آبدار
داستان های شکری از زبان خواهرانم

می‌دانم آن سوی حصار های چشمانش تباهی موج می‌زند اما چرا باید به آن فکر کنم؟

تپه های چمنی
شقایق های بنفش
بوی سوسیس های سرخ شده

روز های بارانی تمامی ندارند ، فحاشی عیاشان خستگی ندارند ... اما اذهان ما تپندگی خود باقیست

تلفن های ناگهانی
آواز خواندن با مادر در حال رانندگیش
گپ های شخصیم با پدر

تا زمانی که مغز هایمان همراه قلب هایمان بتپد روز ها عسلی خواهند ماند

زمستان سردی در راه است
برفی سنگین خواهد بارید
یخبندان همه ی شهر را خواهد بلعید

روزعسل ما نیز گذشت روز های رنگارنگ با طعم های دیگری در راه است گاهی تلخ و گاهی شیرین اما دیگر میخواهم کامم را به روزعسلیم خوش کنم و عادت دهم

روزی آفتاب ما نیز طلوع می‌کند
یخ بندان روزی به قتل خواهد رسید
تابستان نارنجیمان با گرمای دلچسبی پهناور می‌شود ..

#مانی_خیرخواه