زندگی بی نظیر

"زندگی بی‌نظیر"

این غروب اسمی دارد
میخواهم داشته باشد
غروب عسلی ، کاراملی ... چنین اسمی باید باشد
بالکن رو به ساحلی نیلگون دست درازی می‌کند و بوقلمون داخل فر طنازی
دامن قرمز با پیش بند تزئيني سفید جلوه زنانه ای به او داده بود
کفش های شکلاتی رنگ با شلوار مخملی سرمه ای برازنده بنظر می رسد
چه زوج شادی ... اینطور فکر نمیکنید؟
اتاق مملو از گل های آفتابگردان و رز سرخ است
در گلدان های پایه دار و دیواری در کتابخانه و آشپزخانه و خلاصه هرجا که فکرش را بکنید.
بوی آلبالو از گردن زن با بوی زنبق پیراهن مرد در اتمسفر گل های خانه قایم باشک بازی می‌کنند.
فردا آخرین اجرای آقا بود ،در پوستش نمی گنجید . جایزه های تونی بر بالای شومینه رویاهای شیرین بر آورده شده اش را بار ها و بار ها به جلوی چشمش می آورد.
و بله آخرین شب اجرای مولان روژ قرار است بی نقص تر از همیشه باشد.
خانم مدیر هم فردا کار مهمی داشت! اون نیز مفتخر بود دانشکده ادبیات را به دانشگاه عزیزش بی افزاید و سردیس خوش تراشش را بر سر در آن بکارد.
چای لیمو
پای سیب
آناناس های طلایی
بهتر از این هم می‌شد
بلیط های شیری رنگ در کشوی بسته آن ها سوسو میزد‌!
آخر هفته خوبی در هتل کوهستانی آنهارا نوید میداد.
ناگهان صفحه گرامافون عتیقه شان به دست مرد تغییر آهنگ داد و آهنگ "یخبندان روی ماه" خس خس کنان سر داده شد ...
لامپ ها خاموش شدند و به جای آن لامپ های نارنجی جایگزین گشتند.
میز چیده و مهیاست ...
نوشیدنی های میوه ای
بستنی های وانیلی و شکلاتی
ماهی شکم پر با دور چین قارچ جنگلی
مرد قبل صرف شام دستش را به دور کمر زن می‌برد و باهم رقصی ملایم سر می‌دهند
گردن او را می‌بوسد و سپس هر یک به سمتی از میز می‌روند
چندان شباهتی به میز شام آخر ندارد زیرا با وجود دو شخص درون کادر ، تابلو به شدت سوت و کور است.
تابلو های سیاه و سرخ زن از روباه ها ، جگوار ها و خرس های جنگلی محیط را گرم تر از آنچیزی که هست نشان می‌دهند.
مبل های چرمی سیاه و سبز سالن گاهی اوقات در این نور کم به تخته سنگی را می مانند و ترجیح می‌دهید بر روی آن ننشینید!
بر روی میز شمع های سیاه و سفید با جمجمه های متعدد گوزن به همراه پر های بنفش قرار دارد که لابلای آن گل های ریز آبی "فراموشم نکن" به چشم می‌خورند
میز شامی عجیبیست
غذای اصلی سرو می‌شود
خوراک گوزن با سس مخصوص توت و انار و کاکائو
انار ها شکفته و اخته های آبی در تزئین این میز بی تاثیر نیستند.
"یخبندان روی ماه" سمجانه تکرار می شود
طرح کاغذ دیواری پشت مرد متفاوت تر از ما بقی کاغذ دیواری های دیگر است.
همه ی آنها طرح گل و بوته با بیس رنگ های پاستلی سبز و صورتی و آبی هستند اما این کاغذ دیواری به خصوص که شومینه در همانجا واقع شده است سیاه رنگ با طرح هایی که مشابه سر شیطان تاسمانی است نقش بسته ...
بعید است تصادفی باشد!
و مرد مطلقا پشت این دیوار می نشیند و همیشه در حالی که نوشیدنی اش را مزه مزه می‌کند از زن راجب روزش سوال می‌کند
تلفن زنگ میخورد قبل آنکه زن برخیزد ،مرد با ملایمتی تیز به سمت میز تلفن می‌رود و تلفن را بلند می‌کند و بلافاصله سر جایش میگذارد!
می‌توان گفت از خوبی تلفن های قدیمی، فقط شیک قطع کردنشان قابل ذکر است.
مرد بر سر میزش می نشیند و اینبار سیگارش را با فندک نفتی براق و سیقلی اش روشن می‌کند از زن که حالا اخم هایش از بازگشت سیگار بعد مدت ها گله دارد ، حال وضع روزش را جویا می شود ...
زن با حالت بر انگیخته ای شروع به تفسیر روزش می‌کند و مرد پک پک سیگارش را می بلعد و کمی غذا می‌کشد!
بنظر می آید دود سیگار تنها گل های نرگس خانه را که از قضا نزدیک مرد شق و رق نشسته ما قرار دارد ،پژمرده می‌کند.
اما مرد ادامه می‌دهد ...
سیگار با رایحه شراب و شراب با رایحه گنداب
تفسیر مشمئز کننده ایست اما حقیقتست!
داستان های پر پیج خم زن در رابطه با روز به همراه سیگار مرد خاتمه میابد در حالی که "یخبندان روی ماه" همچنان ناله میکند و حالا زمان دسر است!
پای سیب با عسل جنگلی و شکلات
زن برشی برای مرد می‌کشد و وقتی نزدیک تر میشود اشک های جمع شده در چشمان مرد را در میابد با خود توافق می‌کند در شیطنت های تخت از دلش در بیاورد.
پس از آن به سمت صندلی خودش می‌رود و بعد از نشستن دامنش را صاف می‌کند.
مرد تکه ای بر دهانش میگذارد و تشکر می‌کند و دهانش را با دستمال قهوه ای کنار بشقاب های چینی پاک می‌کند.
زن می‌خواهد بپرسد که چرا اینقدر کم از این پای بی نظیر خورده است که با تصویری مواجه می‌شود که به آن عادت ندارد
مرد گلدان بادمجانی رنگ بر روی میز را بلند می‌کند و چیزی از زیر آن بیرون می‌کشد!
اینطوری حداقل بنظر می آید.

مرد دیگر لبخندی بر لب ندارد و اشک های درون چشمش دلیلی برای پنهان شدن ندارند
مرد دهانش را مانند جنازه ای باز می‌کند
چشمانش را می بندد
اشک ها چون حباب های آکواریوم درون راهرو ، وارون خارج می‌شوند.
و شلیک!
محتویات جمجمه مرد بر سر شیاطین تاسمانی و مدال های جشنواره تونی حکاکی می شوند.
زن جیغی سر می‌دهد
برق ها ناگهانه قطع می‌شوند
مگس ها چاق می‌شوند
عنکبوت ها سیاس می شوند
"یخبندان روی ماه" همچنان دیوانه وار سروده می‌شود

#مانی_خیرخواه