شاهرخ خیرخواه زاده۱۳آبان۱۳۵۷ازشهررشت،فارغ تحصیل مهندسی شیمی،نویسنده رمان مقاله وآرایه های ادبی
مرا به آتش بکشید
پیرزنان ساز می نوازند
دختران باکره میرقصند
پسران غیور بر مزارع شخم میزنند
و پیر مردان شکسته بر سر آن بزر می پاشند
این است روستای ما مملو از شوق و شهوت و زحمت
دختران در روز دامنشان را با "عفت" پاک میکنند
و در شب با روسپی گریشان خون لذت همان دامن ها را لکه دار میکنند
پسران در طلوع سر بزیر بر سر کار اند
غروب گاهان سر از خاک بر می آورند و نرده های غیرت را می شکنند
ریش سفیدان در حال تعلیم و تعدیل اند
گرچه خود از آنسوی پرده ابریشمی افکار مشتی پولادین بر صفحه ترازو میزنند
زلف سفیدان خود را سامان گر و سازش گر روستای مه آلود ما میدانند
اما چه کسی میداند در پس کوچه های گِلی ، گلخانه ها ، باغچه کدو تنبل ها و مراسمات چای و شیرینیشان چه میگذرد
من جادوگر این روستای خاک و مه گرفته هستم
از جنس فساد و تباهیم
خواستار آشفتگی مردم و رسوایی روستای نکبت بارمان هستم
من نمیخواهم در جمعشان آواز بخوانم و برقصم
نمیخواهم شخم بزنم و نمیخواهم بزری بر آن بپاشم
زیرا روسپی گری و غیرت شکنی بر من نمی تابد
از آن رو که در مکاتب آسمانی پیران نخواهم نشست
و بر شیرینی و چای عجوزگان لب نمی زنم
پس مرا به آتش بکشید!
اگر توانش را دارید
من دلیل مه آلود شدن کوچه هایتان هستم
من دلیل پاچه های گِلی و آفت کدو تنبل هایتان هستم
پس به آتش بکشید مرا!
سموم من شما را روزی فرا خواهد گرفت
روزی خواهد رسید که به درد ناعلاجی دچارتان خواهم کرد
به شما هشدار میدهم به آتش بکشید پس مرا!
گر نشود آن روز هویدا
خواهم سوزاند ردای سیاهم را
آنگاه شعله های شرارتم کشد بر سد کاه سقف های شما ناز و عشوه و ادا
روستایمان همراه من به آتش کشیده خواهد شد
نفرین من بر شما جاوید خواهد شد!
همانطور که آمده است : و خداوند گنه کاران را در قعر جهنم جای خواهد داد.
پس به آتش بکشید مرا !
مرا به آتش بکشید ...
#مانی_خیرخواه
مطلبی دیگر از این انتشارات
بلوغ تنهایی
مطلبی دیگر از این انتشارات
محکمه
مطلبی دیگر از این انتشارات
مدوسا