من شاهرخم!همین و بس

#من_شاهرخم_همین_وبس


نام من شاهرخ است

شاهرخ خیرخواه،

عاشق بوسه

اماشرم ازبوسه لیلا،

ازکودکی نقاشی میکردم

نه آنچنان شیدا،


شعر برای من

شراب حال خرابم هست

نوش دارویی پس ازفردا،


من را ادیب نخوانیدهرگز

لیک ادیبان جهانی سازند

میان سجاده وعرفان_هرگز

به دنیا دل نمی بازند،


من قطره ام_آری

درمیان دریای فهم،


شعورم

جاهل ومجهول و وارونه است

گهی درعشق

گهی درفلسفه حیران است!!



من اگر شاعری بودم

اشعارم آینه را میکشیدسیقل،

یا سوت میشد

ازفریادبادها

بالاتر،


من شاهرخم_آری


عشق رانیزدوست دارم


عاشق نیزهستم


عاشق شاعره ای ناپیدا،


متاهل به اوهام ش حتی!


درشراب ابیات ناگفته اشعارش

هزاران بار خراب ومست میگردم!


آنچان که پیر آن خرابات گفت؛

که من ملول وبدبستم..


نام عشقم نامعلوم_شاید

یاکه بماندمحفوض!

درکتاب قلبم ،


ازاو چه شعرها گفتم...


مرا ادیبم‌ نخوانیدهرگز

من ادیبم پس_شکسپیردیگرکیست

اوکه نمره تاریخش گذشته است ازبیست،


من کجا ادیب باشم

آنچان که گوته نگارد؛

آنکسی که از رنج زندگی بترسد ، از ترس در رنج خواهدبود#گوته،


من کجاوجارلزدیکز ورمانهایش!


من کجا ادیب باشم دراقیانوس فهم مارک تواین_

اسطوره اخلاق،


من

میان من

گم وحیرانم!


من کجاوجین آستین_آن بانوی زیبااندیشه عالم،


گرادیبم خوانید_توهینی به علم ادیبانی چون علی اکبردهخدا باشد


یاکه بلرزد گور بزرگانی چون_فرخنده آقایی،


یاجلال آل احمد_باآن نگاه مرموزش

خجلم سازدازواژهای بیجانم،


من‌ کجا سپهری کجا

من کجا وفروغ کجا؟



من‌درمیان سگ ولگرد صادق هدایت ملول وگیجم


باشعرهای شیون فوفنی میشوم سرخوش


میان ابیات عارفانه مولوی میرقصم


وهنوزاندرخم شاخه نبات حافظ_هرگهی درتفاعل وفالم،


من‌ شاهرخم_همین وبس

نه ادیبم و

نه شاعری ونه نقاشی،


مرا باچنین القابی

میان اقیانوس بزرگان علم

نسازیدشرمسار،


باورم میگردد

ازآنچه هم که هستم

بیخودمیشوم_آنگاه

خرد می رودازیادم،




من‌ درسجاده مادرم مبهوتم

هنوز طعم بوسه راازانبه نمیفهمم

میان تلخ وگس نامفهومم،


#شاهرخ_خيرخواه