شاهرخ خیرخواه زاده۱۳آبان۱۳۵۷ازشهررشت،فارغ تحصیل مهندسی شیمی،نویسنده رمان مقاله وآرایه های ادبی
چه کسی از چپ می ترسد
تحلیل علمی و دقیق از انگیزههای مارکس، لنین، مائو، چهگوارا و جریان چپ در برابر سرمایهداری کارل مارکس: ریشههای نگارش آثارش کارل مارکس (1818-1883) در بستر انقلاب صنعتی اروپا، بهویژه در انگلستان، شاهد ظلمهای ساختاری نظام سرمایهداری بود. در این دوره، سرمایهداری صنعتی با ویژگیهایی مانند استثمار کارگران، شرایط غیرانسانی کار (14-16 ساعت کار روزانه، کار کودکان، محیطهای خطرناک)، نابرابری طبقاتی شدید و فقر گسترده در شهرهایی مثل لندن و منچستر همراه بود. مارکس، بهعنوان یک فیلسوف و اقتصاددان، با تحلیل مادیگرایانه تاریخ (ماتریالیسم تاریخی) به این نتیجه رسید که تضاد طبقاتی بین بورژوازی (سرمایهداران) و پرولتاریا (کارگران) ذاتی نظام سرمایهداری است. این تحلیل او را به نگارش «مانیفست کمونیست» (1848) با همکاری فردریش انگلس و سپس «سرمایه» (1867) سوق داد. انگیزه اصلی او افشای مکانیزمهای استثمار (نظریه ارزش اضافی) و ارائه بدیلی برای جایگزینی سرمایهداری با سیستمی مبتنی بر مالکیت جمعی وسایل تولید بود. مارکس معتقد بود که سرمایهداری به دلیل تضادهای درونیاش (بحرانهای اقتصادی و استثمار) محکوم به فروپاشی است. ولادیمیر لنین: انقلاب در بستر بحران لنین (1870-1924) در روسیه تزاری فعالیت میکرد، جایی که نظام فئودالی و سرمایهداری نوپا با استثمار دهقانان و کارگران، فساد حکومتی و سرکوب سیاسی همراه بود. جنگ جهانی اول (1914-1918) با تلفات سنگین، کمبود غذا و نارضایتی عمومی، این بحرانها را تشدید کرد. لنین، با الهام از مارکس، در کتاب «چه باید کرد؟» (1902) و «امپریالیسم، بالاترین مرحله سرمایهداری» (1916) استدلال کرد که سرمایهداری به مرحلهای رسیده که از طریق امپریالیسم، استثمار را به کشورهای دیگر صادر میکند. او معتقد بود که یک حزب پیشرو (Vanguard Party) از کارگران و روشنفکران میتواند انقلاب را تسریع کند. انقلاب اکتبر 1917 نتیجه سازماندهی او و بلشویکها در برابر ضعف رژیم تزاری و ناکارآمدی دولت موقت پس از انقلاب فوریه بود. انگیزه لنین، پایان دادن به ظلم طبقاتی و جنگ، و ایجاد جامعهای سوسیالیستی بود. مائو تسهتونگ: انقلاب دهقانی** مائو (1893-1976) در چین، کشوری عمدتاً دهقانی با فقر گسترده، ظلم مالکان زمین و اشغال خارجی (بهویژه توسط ژاپن در 1931-1945)، قیام کرد. برخلاف لنین که روی کارگران شهری تمرکز داشت، مائو در «درباره جنگ چریکی» (1937) و دیگر آثارش، استراتژی انقلابی مبتنی بر دهقانان را تدوین کرد. او معتقد بود که سرمایهداری و فئودالیسم در چین، با حمایت امپریالیسم خارجی، ریشه فقر و ستم است. پیروزی انقلاب کمونیستی چین در 1949 نتیجه جنگ داخلی علیه کومینتانگ (حامی سرمایهداری) و مبارزه با اشغالگران بود. مائو با «کتاب قرمز» و شعارهایش، الهامبخش تودههای فقیر برای برابری شد. چهگوارا: مبارزه جهانی علیه امپریالیسم چهگوارا (1928-1967) در بستر نابرابریهای آمریکای لاتین، بهویژه تحت سلطه اقتصادی آمریکا، به مبارزه برخاست. او در انقلاب کوبا (1959) کنار فیدل کاسترو علیه رژیم باتیستا (حامی سرمایهداری و آمریکا) جنگید. در کتاب «جنگ چریکی»، استراتژی مبارزه مسلحانه را برای رهایی کشورهای تحت ستم امپریالیسم تدوین کرد. انگیزه او، گسترش انقلاب ضدسرمایهداری و ضدآمپریالیستی به آفریقا و بولیوی بود، جایی که نهایتاً کشته شد. چهگوارا سرمایهداری جهانی را مسئول فقر و استثمار در جهان سوم میدانست.
ریشه مشترک: واکنش به ظلم سرمایهداری مارکس، لنین، مائو و چهگوارا همگی در پاسخ به ظلمهای ساختاری نظام سرمایهداری قیام کردند. استثمار کارگران، نابرابری طبقاتی، فساد حکومتی و امپریالیسم، انگیزههای اصلی آنها برای نگارش آثار تئوریک و سازماندهی انقلابها بود. بدون این شرایط، احتمالاً نه مارکس مانیفست مینوشت، نه لنین انقلاب اکتبر را رهبری میکرد، نه مائو چین را متحد میکرد و نه چهگوارا به نماد مقاومت تبدیل میشد. این افراد به بیعدالتیهایی واکنش نشان دادند که ریشه در حرص و استثمار نظام سرمایهداری داشت.
تلاش نظام سرمایهداری برای بدنام کردن جریان های چپ مدافع حقوق کارگری نظام، بهویژه در قرن بیستم و پس از جنگ سرد، عامدانه تلاش کرده جریان چپ را با برچسبهایی مثل «سرطان قرن» یا «افکار پوسیده» تخریب کند. این استراتژی تبلیغاتی، با استفاده از رسانهها، پروپاگاندا و شعارهایی مثل «چپ هرگز نفهمید» یا «کمونیسم مخرب است»، برای منحرف کردن اذهان از دستاوردهای چپ بوده است. اما واقعیت این است که جنبشهای چپ، از مارکس تا چهگوارا، بذر قوانین کارگری مدرن (مثل 8 ساعت کار روزانه، بیمه کارگران، منع کار کودکان) و مفاهیم عدالت اجتماعی را کاشتند. اگر این مبارزات نبود، جهان احتمالاً هنوز در چنگال بردهداری مدرن و استثمار بیرحمانه سرمایهداری گرفتار بود.
این افراد، هرچند با روشهای جنجالی، به اصلاحات عمیقی منجر شدند که حتی نظامهای سرمایهداری امروز ناچار به پذیرش آنها شدند.
جمعبندی: چپها معلول علتی بودند که نظام سرمایهداری با ظلم و نابرابریاش ایجاد کرد. تلاش برای بدنام کردن آنها، تلاشی است برای پنهان کردن این حقیقت که بدون فشار چپ، قوانین کارگری و عدالت اجتماعی امروزی وجود نمیداشت.
#شاهرخ_خیرخواه

مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی یهود فتنه میکند
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاخسار نور
مطلبی دیگر از این انتشارات
#میهن_پرستی