کوتوله


قامت شعورم بلندنیست!

اما کوتوله هایی را میبینم

که برای تناول عقلشان راخوردند

برای بی خبری خودرا بخواب زدند

برای آسودن همدیگر را فروختند؛

آنگاه که تهی گشتند

تاابد در زندان شعور در بند شدند

#شاهرخ_خیرخواه

آدمی را 

آدمیت لازم است 


عود را گر بو نباشد 

هیزم است،

#سعدی



توکه با او خودرا ما دانسته ای

آیا منظور«ما»بودن رافهمیده ای؟


ما؛ یعنی تو و من با هر غمی

یا که درمیان  ما  باشد تبی


ما؛ یعنی آسوده نرنجی ازمای خود

یاکه کینه نوْرزی در قلب خود


ما؛ یعنی تحمل تفاوتها به خویش

برنشمردن افکار ازقوم وکیش،


بیهوده دیگران راظالم فرض کردن تورا معصوم نمی کند!

مسئول بودن از معصومیت برتراست،


به فرض که تو عاقل ترازمنی

پس کجای کینه نامش برتری،

تواگربااهل نصارا دشمنی

مرانیست باهیچ قومی دشمنی،


من خواهان دوستی ودوست داشتنم

نه ازعُقده خوهان تلافی کردنم،


نامردمان برای نفس شان

گناه دیگران را زنده میکنند،

همیشه به هرحالتی_

گناه مردمان را کاتبند!،


ازگناه دیگران گویند

تابگویندخوب یعنی من_

آری من خوب بوده ام!

من چنان که تو بودی   نبوده ام،


گیرم چنین باشدکه گفته ای

پس چرا گناه دیگران راشمرده ای؟

بدترین آدمها از دیدمن

آنانندکه بد گوینداز خیش وتن


آن برادر

آن خواهر

که باهم بی وفاست

یقین داریدکه ازآدمیت جداست،

کجا تن تاب دردتن کشد

وخودرابه راهی دیگرزند


نام این ناآدمیت کینه است

عاقبت کینه جویان ماتم است».



#شاهرخ_خیرخواه


۹۸_۶_۱۵