علاقهمند به نوشتن در باب جامعه، نوشتن، و زنان??♀️✒️
عنصر خطرناک
من عنصری خطرناکم
برای دکترینی که میخواهد من را در امنترین نقاط بیمارخانههای خفته، تا روز مبادایش قرنطینه کند.
من عنصری خطرناکم
برای تمام مادرانی که از پذیرش آن که جوانیشان را با ضعف تباه کرده اند سر باز میزنند.
من عنصری خطرناکم
برای تمام مردانی که جدول عناصر را کشف کردهاند و شرح دادهاند.
من عنصری خطرناکم
برای تمام کودکانی که والدینشان بر حذرند از آن که فرزندانشان مانند من، یاغی تربیت شوند.
من عنصری خطرناکم
برای باغ وحشی به نام زمین، زیرا که به جای طعمهی دهانهای باز شدن، برای بقای خود میجنگم،
و برای بقای آنان که پنجههایشان از رسیدن به شاخههای آزادی، کوتاه است.
گوشهایم کر است
چرا که متنفرم از «تو نمیتوانی» شنیدنها،
و چشمهایم کور
که ناتوانم از دیدن «علائم هشداردهنده»...
کولهبارم پر است
از اشکهای تنهاییِ شبانهای که برای روز اتحاد پیروزی انبار کردهام.
من عنصری خطرناکم
مانند رویش سرطانها،
مانند زایمان دردها،
مانند سرایت فکرها.
من عنصری خطرناکم
برای مردمانی که به هر اصالتی برچسب میزنند،
برای مردمانی که میترسند،
برای مردمانی که از من بیزارند...
من عنصری خطرناکم
عنصری با هستهای رو به انفجار،
عنصری که هنوز تمام ویژگیهایش کشف نشده،
عنصری که سرزمینها برای کمکردن نیمهعمرش، برای انحصارش، برای استحمارش قرنهاست که با هم در پیکارند.
من عنصری خطرناکم
برای جهل، برای تبعیض، برای نظم خدشهناپذیر کهن، برای نفرت، برای ظلم، برای زانوی غم به بغل گرفتن، برای سرسپردگیهای ضعفآلوده، برای عمرهای بربادرفته و حسرتهای بادآورده، برای ترس و التماس...
من عنصری خطرناکم
به نام زن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب در پویش «با من بخوان»
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
مطلبی دیگر از این انتشارات
حیف است اگر مرا نخوانید!