با عشق به عشق


عشق در ذهن من،معنا و تعریف بسیار والایی دارد ماوراء حجم تمام مادیات و امور دنیوی،عشق انگار محدودمی‌شود وقتیکه می‌خواهد در کلام زمین خلاصه شود. اما می خواهم بنویسم با عشق تمام برای دلی که عاشقش هستم دلی که صفحاتی از عشق زیبای الهی در خود به ارمغان دارد. عاشق آن دلی هستم که مِهر و جذبه ی پروردگار را به زیبایی در خود به تصویر کشیده است و با هر نگاهش جرعه ای از این مهر الهی را نثار وجود عطشانم می کند.

آری!مرد من!تورا من سخت عاشقم چرا که دلی داری پر از رنگ و بوی عشق الهی و خاصان درگاهش.نگاهت را دوست دارم چرا که همیشه نظاره گر سمت و سوی او بوده و این نگاهی که بدنبال نور زیبای خداوندیست را باید دوست داشت و برایش جان داد. عاشق آن وجودت هستم که شاخصه ی بارز دلش،حک شدن عشق علی ع و زهرا س و سلاله ی پاک این خاندان بر آن است.عاشق غیرت و حق خواهی ات هستم که از مکتب بزرگترین اساتید کهکشان هستی درس گرفته ای و من هر روز بیشتر از قبل عاشق شاگرد خوب این مکتب می‌شوم. اصلا غیر از این امکان،برای من تصور نمی شود. عشق حضورت در این زندگی زبان را وادار به چرخیدن در مسیر شکر و سپاس الهی می کند. حس گرم بودنت،چشیدن طعم خوب نگاهت،داشتن گرمای کلامت،زیباترین حس دنیاست. تکیه بر بودنت را عجیب دوست میدارم،مهربانِ من!

خندیدن دل و لب و چشمان تو همان آرزوی همیشه پابرجای من بوده و هست. شاد بودنت،زیستنت با شوق،گرمای وجودت در صحنه ی زندگی ام،خواسته ی هر روز و هر دم من از خداست.شاد باشی عزیزِ زندگی من!

روی تو مگر آینه لطف الهیست حقا که چنین است و در این روی و ریا نیست.