ما نیستیم که زندگی میکنیم :( زندگی است که مارا میکند :)
فیلم چی ببینم ؟ (فانتزی)
نمیدونم تا الان متوجه شدید یا نه !...
اما من بدجوری کشته مرده ؛
جادوگرا
الفها
خونآشامها
گرگینهها
گابلینها
ها هستم :)
و امروز اینجام تا بهتون یک فیلم در ژانر #فانتزی معرفی کنم
school for good and evil
نمیدونم تاحالا اسم ( مدرسه خیر و شر ) و یا ( خوبهایبد و بدهایخوب ) به گوشتون خورده یا نه !!
اما جالبه بدونید این فیلم جزء آن سری فیلم هایی است که نخست کتاب بوده و بعد تبدیل به فیلم / سریال شده !
کتاب دارای 6 جلد است و نام نویسنده اش Soman Chainani ( سومانی چینانی ) است !
2 جلد اول توسط نشر پرتقال ترجمه شده است و 4 جلد بعد ( بعضی معتقد هستند که ترجمه پارسی 8 جلد است ) یعنی جلد 3 و 4 و 5 و 6 توسط نشر باژ ( دو جلد اول رو هم ترجمه کرده و گویا ترجمه های روان تری هم دارد ) به ثمر رسیده است !
بنده هیچکدام یک از ترجمه های پارسی رو تأیید یا تکذیب نمیکنم چون خودم فعلا موفق به خواندن نشدم ?
اما شما بخونید !!
داستان فیلم
سوفی و آگاتا ( با لحجه اگِتا درست تر ! ) در شهر کوچکی زندگی میکنند که گویا مردم فضولی دارد *_*
سوفی و اگتا در یک روز متولد شدن و آشنایی آنها از روزی بود که سوفی کودکی بیش مبود و پدر و مادرش رو از دست داده بود ، و دقیقا همونجا در قبرستان با هم آشنا میشوند !
مادر سوفی همیشه به سوفی میگفت : تو خاص هستی ! با همه فرق داری ! توکسی هستی که جهان را نجات خواهد داد ( منم تا ۴ سالگی فکر میکردم بن تنم بعد متوجه شدم بن تن پسره و من دخترم ? )
خلاصه سوفی با رویاهایی مانند اینکه من روزی شاهزاده خواهم شد بزرگ میشه و سعی میکرده اخلاق ها و پوششی مانند اونا داشته باشه !
و اما اگتا ، مادر اگتا زنی علاقهمند به سحر و جادو است اما متاسفانه فقط در حد یک علاقه است و نمیتواند جادو کند اما مردم فضول همیشه فکر میکردن که او و مادرش عفریته هستند ( بیشعورا عفریته فحش ) مادر اگتا علاقه شدیدی به این داشت که اگتا روزی تبدیل به یک جادوگر بزرگ شود !! ( با همین افکار و کارها بچه بدبخت رو پیش همه جادوگر جا انداختی ، خودت که به درک اصلا مهم نیستی )
روزی اگتا و سوفی به کتابخانه گاوالدون میروند و خانم دوویل ( پتی لوپن ، که ما کل داستان رو مدیون ایشان هستیم ) در مورد افسانه ای به آنها میگوید ، افسانه مدرسه ای جادویی با نام ( مدرسه خیر و شر ) که در قرن های پیش توسط دو برادر با نام های رافائل و ریان ساخته شده است است می گوید !
اینکه 20 سال پیش دختری به نام لئو در شبی قرمز رنگ دزدیده میشود و دیگر خبری از آن به دست نمیرسد، خانم لوپن بعد از گفتن این حرف ها سوفی را به شدت تحریک میکند ( منحرف نباشیم ) و سوفی درمورد این افسانه به اگتا دچار بحث میشود اما نظر اگتا این بوده که ( اینجا زندگی بهتری خواهیم داشت ) ، اگتا و سوفی در پچگی عهدی بستن که همیشه بهم پایبند بمانند و آن را برروی درخت آرزو های خود ، حک میکنند! سوفی پایبند و قول خود را میشکند و نامه ای برای مدرسه خیر و شر میفرستد !
وقتی خبری از مدرسه نشد ، سوفی تصمیم گرفت شب به دل جنگل بزند که ناگهان اگتا جلویش سبز شد و از او درخواست کرد که نرود و با منطق به ماجرا نگاه کند که دقیقا همونموقع پرنده استخوانی یا نمیدونم هر موجودی که شما اسمش رو میزارید سر رسید و آن دو را به مدرسه خیر و شر برد !
شاید عجیب است که بدانید اگتا ، دختری که با نام عفریته یاد میشد به مدرسه خیر رفت و سوفی دختری که با آرزوی اینکه روزی او دنیا را تغیر خواهد داد به مدرسه شر منتقل میشود :)
سوفی عصبانی از اینکه به مدرسه اشتباهی اومده بارها با خانم لئو ( لئونورا لسو ) دعوا میکند اما خانم لئو به اون میگوید: تنها خواننده ها متوجه وجود این مدرسه میشوند ، آدم های خوب نیازی به جادو و زندگی بهتر ندارند !
اگتا در مدرسه خیر خواهان این است که باری دیگر سوفی را ببیند و با او به خانه برگردد ، در آن روز جشنی وجود داشت ، هردو مدرسه درحال پوشیدن یونیفرم های مخصوص جشن بودن ! آگتا یک لباس پرنسسی گلدار برتن زد و سوفی یک گونی پوسیده که انگار بریده شده بود !
در جشن استقبال ، سوفی و اگتا که اکنون در مقابل هم قرار گرفته بودن و به طرزی دشمن های هم حساب میشدند ، آنها هردو جذب تدروس ( محبوب ترین شاهزاده تاریخ و شی جادویی اش اکسکالیبور که از پدرش به او رسیده است ) میشوند ! از اینجا به بعد دانشآموز های هردو مدرسه به لقب های مانند همیشگان یا ابدی ها( مدرسه خیر ) و هرگزان یا امرن ها ( مدرسه شر ) دسته بندی میشوند !
اگتا درتلاش است تا به سوفی پایبند بماند و از طریقی وارد مدرسه شر شود ، اگتا وارد کتابخانه میشود و به حرف های بین لئو و داوی را میشنود، وقتی آنها میروند رافائل (رافال درست تر ) ظاهر میشود و اگتا را تهدید میکند تا از سوفی دور بماند ! اما اگر خر به حرف گوش کند سوفی و اگتا هم گوش میکنن ! اگتا ، سوفی را پیدا میکند و با آن به دنبال رایان میروند ، وارد دو برج میشوند و با استوریان ( داستان سرا ) روبهرو میشوند ! کتابی قطور که داستان هر شخصیت را مینویسد ! استوریان به سوفی میگوید ؛ اگر بتوانی عشق حقیقی خود را بیابی ، ریان بهت اجازه میده تا مدرسه خود را تغیر بده ! زیرا فقط ابدی ها ( همیشگان) میتوانند عشق حقیقی خود را پیدا کنن و اگر سوفی بتواند به عشق خود برسد آنگاه ...
در صبح روز بعد سوفی به اگتا نامه ای میدهد و میگوید که عاشق تدروس شده است و از او تمنا میکند تا این نامه را به دست تدروس برساند ! اگتا نامه را به تدروس میدهد و تدروس مشغول لاس زدن با اگتا میشود ☆_☆
سوفی و اگتا هر دو در اولین ترم از مدرسه خود رد میشوند! گویا اگر تنها 3 بار رد شوند تبدیل به موجودی عجیب غریب میشوند و تاابد در آن جسم و آن دنیا گیر میافتند ! در جلسه دوم مدرسه شر یعنی کشف توانایی ، سوفی با هستر وارد بحث میشود و آن دختر با نیروی خود ( یک اژدها به نسبتا متوسط که آتش گرفته و گویا مادر او یک جادوگر محبوب و زشت بود ) به سوفی حمله میکند و کتک کاری در مدرسه شر آزاد است ! سوفی که نمیداند چه قدرتی دارد و چگونه باید آن را بیدار کند سعی میکند فرار کند اما ناگهان گلهای از زنبور ها وارد مدرسه میشوند و شروع میکنند به خوردن اژدهای هستر که آنجا ما متوجه شدیم ، که اگر اژدها آسیب ببیند هستر هم درد خواهد کشید و اگر اژدها بمیرد هستر هم خواهد مرد ! خانم لئو خطاب به سوفی میگوید که به قتل رساندن دانشجو ها قبل از فارغالتحصیلی جرمه و از سوفی میخواد تا تمومش کنه ! زنبور ها دست نگه میدارند و در کنار هم قرار میگرند و فیس نچسب رافال را میسازند ، رافال کمی با سوفی در حال سکته لاس میزند و بعد بابیدی بوبیدی بو ، او غیب میشود .
خانم لئو ، سوفی را عقب میکشد و با او در مورد رافال صحبت میکند ( ماجرای این دوبرادر رو در آخر بهتون میگم ) !
بالاخره سوفی و تدروس باهم حرف میزنن اما دقیقا وقتی که بحث داشت جذاب میشد گرگهای وحشی میآیند و سوفی را به دلیل نقض قوانین ( یک امرن نباید با یک ابدی حرف بزند ) به اتاق عذاب برده میشود و خانم لئو خطاب به او میگوید ، قطعا چیزی درون تو نهفته است که رافال انتخابت کرده ! اما من نمیذارم خودت رو تباه کنی ! یا میمیری یا عوض میشی . خانم لئو در ادامه حرف هایش میگوید: یکی از عقب ماندگی های مدرسه خیر ، ظاهرش است ! آنها درگیر زیبایی هستند در صورتی که ما امرن ها اصلا به زیبایی و تمیزی اهمیتی نمی دهیم و سوفی تو ، زیبایی ات مانع پیشرفتت میشود ! و بعد موهای سوفی را کوتاه میکند.
سوفی که شخصیت و باور هایش ویران شده بود ، روبهروی اینه به خودش نگه میکرد! ناگهان رافال در آینه ظاهر میشود و با او کمی لاس میزند و سوفی را متقاعد میکند که برای بدست آوردن تدروس ، هرکاری که لازم باشه رو انجام بده ! روز بعد سوفی با ظاهری متفاوت در جشن باز کردن درخشش انگشت ظاهر میشود، سوفی اکنون شیطانی شده بود و اعتماد به نفس بالایی بهدست آورده بود ، این تغیر های بد باعث ناراحتی اگتا شد ! سوفی با آنادیل ، دات و هستر شده بود و اکنون طرفداری هرگزان را بدست آورده بود . اگتا به سوفی توصیه میکند که اگر میخواهد تدروس را بدست بیاورد باید ثابت کند قلبش پاک است نه اینکه دختر گنگ و قشنگی است ( زیرا تدروس در گذشته یک شکسته عشقی خورده ) !
اگتا از جادواش استفاده میکنه تا به سوفی کمک که بتونن تدروس رو قانع کنن که قلب سوفی پاک است و قول میدهد اورا به مراسم رقص آینده بیاورد ! از آنجا که قطعا میدانید ، رابطه بین امرن و ابدی غلط و نشدنی ، مدیر هردو مدرسه تصمیم میگیرد تا برای جلوگیری از هرجومرج آنها را به از طریق داستان محاکمه کند ! سوفی و تدروس باید به تنهایی در جنگل زنده بمانند و با خطرات ، دونفره و عاشقانه مبارزه کنند و تا طلوع خورشید یکدیگر را پیدا کنند . اما اگتا برای کمک به سوفی مخفیانه وارد جنگل میشود، تدروس درحال مبارزه با درو بود ، اگتا و سوفی قایم شده بودند ، تدروس درحال کشته شدن بود و اگتا برای چندمین بار از سوفی خواهش میکرد تا اکسکالیبور را برای تدروس پرت کند اما سوفی با نگرانی فقط نگاه میکرد!
اگتا مجبور میشود تا خودش دست به کار شود و اکسکالیبور را برای تدروس پرت کند و تدروس متوجه میشود که سوفی قلب پاکی ندارد و او را رها میکند و میرود! آنادیل که به دلیل تقلب در اتاقش حبس شده است نامه ای دوستانه از اگتا به سوفی میدهد، اما رافال به سوفی میگوید که اگتا انتاگونیست توست ! رافال به سوفی پیشنهاد جادوی خون را میدهد و سوفی میپذیرد ، سوفی اکنون قدرتمند شده است و با لئو که در حال پیدا کردن اوست روبهرو میشود ! سوفی داستان لئو را دیگر میداند و به لئو میگوید: رافال خواست تا بهت فرصتی بده تا معشوقش باشی اما تو انقدر ضعیف بودی که نتوانستی و اون تورو دور انداخت .
سوفی تبدیل به یک پیرزن خرفت زشت میشود و وارد جشن میشود، آگتا سعی میکند خود را به اون برساند اما سوفی دست رد به سینهاش میزنه و میگوید که تو انتاگونیست منی و درصورتی این داستان تموم میشه که یکی از ما بمیره ! تدروس که حالا عصبانی است و دلباخته اگتا شده ،تصمیم به ویرانی سوفی میگیرد و با جوخه اش به مدرسه شر حمله ور میشود! اما خشم تدروس باعث شده که یادش برود که یک ابدی هرگز حمله نمیکند و فقط میتواند از خود و بقیه دفاع کند ! حمله تدروس باعث میشه که تا سوفی به حالت اولیه خودش برگرده و جایگاه امرنها با ابدیها عوض بشه !
نیروهای تدروس یکی یکی درحال کم شدن هستن و اکنون که تقریبا میشود گفت شر یا خیرجدید برنده آیت جنگ حماسی است ، سوفی از جادواش استفاده میکند و تبدیل به کلاغ میشود و میرود، اگتا خطاب به تدروس میگوید، اگر میخوای عوض بشی لطفا کمکم کن تا سوفی رو برگردونیم اون داره اشتباه بزرگی رو مرتکب میشه ! تدروس میگوید که بعد از کمک کردن به یارانش حتما می آید و اگتا هم تبدیل به کلاغ میشود و میرود! ( قار قار قار )
زمان قدیم : رافال و ریان
رافال طبق معمول درحال تمرین و نبرد با ریان است که یکدفعه از جادو خود استفاده میکند و ریان هم مبارزه را تمام میکند و به رافال گوش زد میکند که نباید از جادویی استفاده کند ! اما رافال از ریان طلب یک جنگ جادویی را دارد ، رافال بدون دادن فرصتی به ریان با جادویی عجیبی به ریان حمله ور میشود و ریان را زخمی میکند گه ریان میگوید؛ جادوی خون رو کی بدست آوردی؟ و رافال درجواب به ریان پاسخ میدهد، ما انتاگونیست همیم داستان زمانی تموم میشه که یکی از ما بمیره ! کی گفته تو باید باشی تا جهان متعادل بشه ؟ چی میشه اگه بدی برنده بشه ؟ و بعد سعی میکند تا ریان رو از تخته بهپایان پرتاب کند اما ریان با حرکت ناگهانی ورق را برمیگرداند و رافال از صخره ها پرت میشود
زمان حال
سوفی دنبال انتقام و فرمانروایی است ! مدیر هردو مدرسه ناگهان به شکل رافال در میآید و خطاب به سوفی میگوید که ؛ من تورا برای عشق حقیقی خود آزمایش کردم تا به قدرت نهایی ( جادویی که فرق نمیکند برای کدام جادوگر و یا در کدام سریال باشد ! این جادو همیشه ممنوع است و بهای سنگینی دارد ) برسد .
زمان قدیم
ریان بزور تن زخمی خود را روی صخره میانداز که ناگهان رافال از صخره بالا میآید و از پشت به او خنجر میزند و ریان را به پایین صخره ها پرتال میکند
زمان حال
مشخص میشود که بعد از مرگ ریان ، رافال هویت وی را تصاحب میکند و برای قرن ها داستان هارا دستکاری میکند و دور از چشم همه جوری که هیچکس نمیفهمد ، خیر را ضعیف میکند!
مانند داستان حقیقی سیندرلا که در نهایت بعد از ازدواج خود چشمان خواهرانش را در میآورد یا پری دریایی که بعد از انسان شدنش برای بدست آوردن عشقش مجبور است هربار که قدم برمی دارد درد راه رفتن بر روی شیشه را احساس کند و ...
سوفی و رافال هم را میبوسند که در نتیجه تمام افراد مدرسه محکوم به مرگ میشوند و مدرسه فرو میریزد و شر برنده میشود و به رافال اجازه میدهد تا بر جهان حکومت کند ! اگتا ظاهر میشود و سوفی با دیدن مرگ دوستانش پشیمان به سمت اگتا میرود. رافال که از وسوسه معشوقه اش ناراحت و خشمگین بود سعی کرد تا با قلم استوریان اگتا را بکشد اما سوفی جلوتر میرود و مورد اصابت قرار میگیرد.
این باعث میشود همهچیز بهحالت عادی برگردد و نقشه های رافال به کلی پوچ شوند ! تدروس مخفیانه وارد میشود و سعی میکند از پشت به رافال که اکنون درحال حرص خوردن بود حمله کند اما درست است که فعلا رافال شکسته خورده است اما هنوز رافال است! او سعی میکند تدروس را بکشید ، که سوفی در حال مرگ با اگتا متحد میشود تا برای همیشه شر رافال رو بکنن ، سوفی اکسکالیبور را پرت میکند و آگاتا ، رافال را از وسط جر میدهد "_"
اگتا سوفی را در آغوش میگیرد و به او میگوید که دوستش دارد اما سوفی در نهایت میمیرد! اگتا ، سوفی را میبوسد و گریه میکند و اشک هایش روی خون از دسترفته سوفی میریزد! انگاری که اگتا عشق حقیقی اش را پیدا کرده ! ناگهان سوفی جانی دوباره میگیرد و به زندگی خود برمیگردد!
دنیای افسانه باری دیگر نجات مییابد و خیر و شر باهم دوست میشوند و همه در یک مدرسه درس میخوانند و دیگر انتاگونیست های هم نیستند !
اکنون درگاهی به سوی گاوالدون باز میشود و سوفی تصمیم به برگشت به زندگی خودش را دارد و به اگتا قول میدهد که از مادر او نگه داری کند ! اگتا تدروس را میبوسد و به او میگوید: خوشحالم که مایل به تغیر بودی ! اما من نمیتونم دوستم رو رها کنم ، امیدوارم باری دیگر ببینمت . اگتا و سوفی باهم به گاوالدون برمیگردن .
درحالی که چندوقتی از بازگشت سوفی و اگتا میگذشت، دروازه ای بین دو دنیا باز میشود و تدروس تیری را به درخت آرزو پرتاب میکند و خطاب به اگتا میگوید؛ بهت نیاز دارم . راوی فاش میکند که این تازه شروع ماجراست ( غلط کردی بیشعور! دستم شکست تا همینا رو تایپ کنم )
Imdb 5.9
کارگردان : پال فیگ
فیلمنامه نویس : دیوید مگی و پل فیگ
کشور : ایالت متحده
مدتزمان: 147 مین
توزیع دهنده : نتفلیکس
تاریخ انتشار : ۱۹ اکتبر ۲۰۲۲
راوی : کیت بلانشت
بازیگران :
سوفیا ویلی _ اگتا
سوفیا انکارسو _ سوفی
لارنس فیشبرن _ مدیر هر دو مدرسه
میشل یئو _ پرفسور معلم زیبایی و شناختی
جیمی فلاترز _ تدروس
کیت یانگ _ رافال و ریان
کری واشینگتن _ کلاریسا داوی مدیر مدرسه خیر
شارلیز ترون _ لئونورا لسو مدیر مدرسه شر
پتی لوپن _ دوویل صاحب کتاب فروشی گاوالدون
فریا تئودورا پارکز _ هستر
دمی آیزاک اویاوه _ آنادیل
کیتلین آکین پلومی _ دات
الکس کوب _ گرگور
امیدوارم خسته نشده باشید و این متن برای شما مفید بوده باشه!
تنها نقد من این است که میتوانستند بازیگران بهتری را انتخاب کنن ؛)
اگر من چیزی رو از قلم انداختم حتما بنویسید ♡
مطلبی دیگر در همین موضوع
انتهای دنیای لعنتی!
مطلبی دیگر در همین موضوع
اشک ها و لبخندها - نقد فیلم ویلایی ها
افزایش بازدید بر اساس علاقهمندیهای شما
مروری بر آذر ماه ویرگول، قصههایی که ساختیم و خاطراتی که ماندگار شدن