مشاوره حوزه رفتار سازمانی و منابع انسانی
سواد در قرن بیست و یک؛ آشنایی با پاککن ذهنی و یادگیری تازه
یکی از چالشهایی که سازمانها معمولاً با آن مواجه هستند، مقاومت افراد در برابر ایدههای جدید، استراتژیهای نوین و راهارهای بدیع است؛ بهطوری که برخی افراد هر چیز جدیدی را بهعنوان یک تهدید قلمداد میکنند؛ اما به گفتهٔ الوین تافلر، آیندهپژوه آمریکایی، در قرن بیستم و یکم،بیسواد کسی نیست که خواندن و نوشتن بلد نباشد؛ بلکه کسی است که از مهارتهای Learn و Unlearn و Relearn برخوردار نباشد.
اگر نگاهی به ده مهارت مورد نیاز در عصر فناوری بیندازیم، با چیزهایی مواجه میشویم که در دهههای گذشته اصلاً وجود خارجی نداشتند یا اگر هم وجود داشتند، خیلی مورد توجه قرار نمیگرفتند (10 مهارتی که برای موفقیت پس از انقلاب صنعتی چهارم باید آنها را کسب کرده باشید ) علاوه بر این، برخی محققین بر این باورند که چیزی بیش از ۴۰٪ از آموختههای امروز ما طی یک دهه یا حتی کمی بیشتر بلااستفاده خواهند شد که در همین راستا شرکتهای تراز اول دنیا امروزه دیگر به دنبال کسانی نیستند که بتوانند یک کاری که به ایشان محول شده را بهخوبی انجام دهند، بلکه دوست دارند کسانی را به خدمت بگیرند که بتوانند ابداع کنند و با نگاهی انتقادی به فرایندهایی که در سالیان گذشته شکل گرفتهاند، به بازآفرینی فرایندهایی جدید بپردازند که با این تفاسیر اهمیت بهروزرسانی دانش خود و آشتی با تغییر دوچندان میگردد.
به طور کلی، تطبیقپذیری ما نسبت به تغییر و آپدیت نگاه داشتن خود چیزی است که تفاوت مشهودی در آینده شغلی ایجاد خواهد کرد و زمانی میتوانیم موفق شویم که از دانش برای تطبیق یافتن با محیط پیرامون خود بهره بگیریم به طوری که داروین در این راستا میگوید: قویترین یا باهوشترین گونهها نیستند که بقا پیدا میکنند بلکه آنهایی که توانایی تطبیق یافتن بیشتری نسبت به سایرین دارند شانس بقای بیشتری خواهند داشت.
منظور از Unlearn کردن چیست؟
فرایند درک بین پدیدهها را Learning گویند که منجر به کسب دانش و مهارت و کاربرد آن است، و Unlearn مهارتی است که دانستههای قبلی خود را کنار بگذاریم تا بتوانیم Relearn کنیم. به عبارت سادهتر، مسایل را از منظر جدید و ورای تفکر و ذهنیت قبلی تفسیر کنیم؛ فرض کنید خانهای خریداری کردید که دیوارهای آن کاغذ دیواری دارد اما دوست دارید که دیوارهای خانه رنگآمیزی شوند؛ لذا ابتدا میبایست کاغذ دیواریها کاملاً برداشته شوند (Unlearn) تا دیوارها را به درستی رنگآمیزی کرد (Relearn).
فرایند Unlearn کردن به تدریج رشد میکند و تأکید دارد که همیشه ذهنی باز داشته باشید تا چیزهای جدید یاد بگیرید و آموختههای گذشته را فراموش کنید. این مهم است که همیشه نسبت به Unlearn کردن اشتیاق داشته باشید. Unlearn کردن بهعنوان یک کار دشوار است؛ زیرا افراد همیشه سعی میکنند در مورد آنچه به آن عادت کردهاند، محافظهکار باشند. به طور پیشفرض، انسانها تمایل دارند از چیزهایی که قبلاً یاد گرفتهاند، استفاده کنند و Unlearn کردن را به نوعی بیاحترامی به زمانی (Time) میدانند که برای یادگیری صرف کردهاند.
نکته: Unlearn کردن هرگز بدان معنا نیست که همه داشتههای خود را کنار بگذارید؛ بلکه بدان معنا است که از تغییر با آغوش باز استقبال کنید (مانند وقتی که به محیط کار جدیدی وارد میشوید و میبینید تمام فرایندها متفاوت است). همچنین ممکن است Unlearn کردن از لحاظ روانشناختی اتفاق نیافتد؛ بلکه صرفاً برچسب نامعتبر روی ایدههای قدیمی زده میشود و تعهدی ایجاد میشود که دیگر از آنها استفاده نشود. منظور از Unlearn کردن، کنار گذاشتن آموختههای قبلی یا تفکر مستقل بدون وابستگی به دانش قبلی است.
در واقع Unlearn کردن یک اصطلاح جذاب است و شاید به شکل کامل هیچگاه محقق نشود؛ اما این مفهوم بیان میکند که آیا افراد به حدی سخاوتمند (عاقل) هستند که فکر نکنند تنها یک راه حل وجود دارد. آیا باور دارند که میشود با مسایل بهطور متفاوتی برخورد کرد؟ به عبارت دیگر این مفهوم شاید در مقابل جزماندیشی است و تلاش دارد که به زاویه دید افراد وسعت دهد و آنها را از دیدن زوایای جدید بهرهمند گرداند.
منظور از Unlearn کردن، داشتن ظرفیت استفاده از دانش و مهارتهای فعلیتان برای به چالش کشیدن برخی باورها و آموختههایی که قبلاً کسب کردهاید. از آنجایی که یادگیری یک فرآیند مداوم است که هر روز در انسان اتفاق میاُفتد، مهم است که برخی از دانش قبلی خود را که به شما آموزش داده شده است، کنار بگذارید، اگر با دانش فعلی خود نسبت به آن احساس تردید و بیاعتمادی میکنید.
با توجه به تعاریف، Unlaern کردن نیاز به دقت نظر، انرژی زیاد، و شجاعت دارد و اصلیترین شایستگی در این فرایند، فروتنی (Humility) است، چرا که شما زمانی اشتیاق به یادگیری دارید که باور داشته باشید آموختههای فعلی کامل و کافی نیست.
مراحل Unlearn کردن
گام اول: مقاومت (Resistance)
در طی این مرحله، دانشی که باید Unlearn شود، شناسایی میگردد. آگاهی از Unlearning زمانی به وجود میآید که دستیابی به چیزی که قبلاً عادی بود، دشوار میشود. مقاومت در برابر Unlearn کردن شروع میشود و سپس بین آنچه که به آن عادت شده بود و رویدادهای جاری تعارض و تضاد ایجاد میشود. در این مرحله، فرد تأمل میکند؛ چرا رسیدن به چیزی که به آن عادت کرده بود، دشوار شده است؟
به عبارت دیگر مرحله اول Unlearn کردن با ایجاد تعارض بین دانستههای قبلی با دانش جدید اتفاق میاُفتد.
برای مثال:
اتفاق: شرکت کردن در همایشی که موضوع آن با دانش فعلی مغایر باشد؛
فرایند: ابتدا ذهن آن را جدی نمیگیرد؛ اما چیزی در آن ثبت میشود که مغایر با چیزی است که به آن عادت داشت، اما آنچه را که گوینده درباره آن صحبت می کرد نادیده گرفت.
نتیجه: باور فرد نسبت به عقاید خود از قطعیت خارج میشود و دیگران نمیتواند مانند گذشته به آن اتکا کند و رفتارهای وی براساس آن دانش با ملاحظه و احتیاط بیشتری شکل میگیرد.
سرانجام به صورت ناخودآگاه آنچه که در ذهنش ثبت شده است محور توجهاتش قرار میگیرد، در مورد آن گفتوگو میکند، مستمرا نسبت به تأیید یا رد کردن آن تلاش میکند، و فارغ از نتیجه این تلاشهای، این مفهوم جدید در ذهنش تعمیق شده و مفاهیم و دانش قبلی را بیشتر در موضع شک و تردید میبرد.
گام دوم: تغییر نگرش (Changing attitude)
در طول این مرحله، نگرش مثبت به رها کردن دانش قبلی کمک میکند و تمایل قوی برای پذیرش دانش جدید ایجاد میشود و فرآیند یادگیری مجدد آغاز میشود.
برای مثال: فرد در دورهها، جلسات، یا کارگاههایی که مؤید دانش جدید است شرکت میکند و به صورت آگاهانه براساس دانش جدید تفکر و تأمل کرده و رفتار میکند.
به عبارت دیگر از این طریق، فرد آماده است تا دانش قبلی را رها کرده و شروع به قدردانی از دانش جدید کند.
گام سوم: پذیرش یادگیری جدید (Embracing the new Learning)
در طول این مرحله، فرد آنچه را که مجدداً آموخته است، تمرین و اجرا میکند و بیشتر مورد استقبال قرار میگیرد. در واقع در این مرحله فرد نه تنها به همه دانش جدید باور دارد و همه دانش قبلی را کنار گذاشته است، به عنوان یک فرد الگو و راهنما نیز عمل میکند.
نکته: ممکن است ما تصوری از یک موضوع یا مفهوم داریم و طی این سه مرحله تصور ما از آن مفهوم یا موضوع تغییر کند. استفاده از کلمه دانش به این معنی نیست که این فرایند صرفاً برای مباحث علمی و دانش طی میشود.
گرچه انسان از بدو تولد موجودی کنجکاو و عاشق یادگیری هرچه بیشتر به دنیا میآید، اما این در حالی است که این تمایل به یادگیری در طول زمان دستخوش تغییر شده و به مرور کمتر و کمتر میشود و اکثر افراد به دانستن مبانی پایهای اکتفا میکنند و توسط همین دانستهها یک محیط امنی برای خود ایجاد کرده و داخل چنین محیطی احساس راحتی میکنند و اگر هم بخواهند پای خود را از این حوزهٔ امن بیرون بگذارند و چیز جدیدی یاد بگیرند، مضطرب میشوند. چنین افرادی معمولاً اظهار میکنند که دوستدار تغییر هستند اما وقتی پای تغییر به میان میآید، تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا مقابل آن ایستاده و تمامی تغییراتی که در محیط پیرامونشان رخ میدهد را به نوعی تفسیر میکنند و یا تغییر میدهند تا در چارچوب ذهنیشان جای گیرد!
بدیهی است که در حین Unlearn کرن، دانش جدیدی به دست میآید. تمایل به Unlearn کردن بسیار مهم است؛ زیرا به افراد کمک می کند دانش جدید را درک کنند. فرايند Unlearn کردن با مقاومت آغاز میشود و سپس با ايجاد نگرش مثبت نسبت به پذيرش دانش جديد ادامه یافته و در نهايت به استقبال از آموختههای جدید میرسد.
زمانی که مراحل Unlearn رو مینوشتم، به ذهنم آمد که مدل کرت لوین (kurt Lewin)، روانشناس آلمانی و پدر روانشناسی مدرن، را هم در ادامه بیاریم تا شاید به درک بهتر یا به عنوان یک فرایند موازی قابل استفاده باشد.
مدل مدیریت تغییر سه مرحلهای کرت لوین
لوين در مدل خود، سه مرحله را براي تغييرهای برنامهریزی شده پیشبینی کرده كه چگونگی آغاز، مديريت و تثبيت يك تغيير را توصيف میكند. این مراحل شامل خروج از انجماد (Unfreezing)؛ تغییر یا تمرین رفتار جدید (Changing)، و تثبيت رفتار جديد يا انجماد مجدد (Refreezing) میباشد.
همچنین لوین بر سه مفهوم بنیادین؛ اول اینکه تغيير شامل يادگيری مفاهیم جديد و قطع نگرشها و رفتارهای جاری است، و دوم اینکه تغيير صورت نمیگيرد؛ مگر آن كه انگيزشی برای تغيير وجود داشته باشد، و سوم اینکه مقاومت در برابر تغيير حتی هنگامی كه هدفهای تغيير كاملاً مطلوب هستند نیز وجود خواهد داشت، تأکید میکند.مثال جالبی که براساس این مدل میتوان مطرح کرد این است که برای تغییر حالت یخ سه مرحله نیاز است: ابتدا باید یخ تبدیل به آب شود (یخزدایی)، سپس تغییر شکل انجام گیرد، و در نهایت با انجماد دوباره میتوان شکل جدید را تثبیت کرد.
کلام آخر
در واقع Learning چیزی است که در محیط خانواده، محیطهای آموزشی (مدرسه و دانشگاه)، و جامعه و محیط کار رخ میدهد، در حالی که فرایند Unlearning میبایست توسط خود فرد شروع شود و شخص بخواهد که چیزی را از ذهنش پاک کند تا در نهایت بتواند از طریق Relearning، آموزههای جدید را جایگزین دانستههای قبلی (Out of Date) خود کند.
چقدر اعتقاد دارید که برای عقب نماندن از قافله دنیای فناوری باید ایده تافلر را بهکار بست و چه راهکارهایی برای Unlearn کردن آموختههای قبلی پیشنهاد میکنید؟ نظرات و تجربیات خود را اینجا بنویسید …
یکی از بهترینهای روشهای درک مسایل جدید و بهرهگیری از دیدگاههای روزآمد، پذیرش بازخورد از دیگران است که در باسلام مجرب است.
منبعشناسی
- Learn to Unlearn to Relearn
- 21st Century Learning, Unlearning, Re-learning
- Éamonn Dunne, Aidan Seery, The Pedagogics of Unlearning (Book)
- Why learning how to learn (and unlearn) is the new competitive advantage
- Mapping the learn‐unlearn‐relearn model: Imperatives for strategic management
- Manuel, José ; Tomé, Salum, 2021, Learn to Unlearn for Transformative Learning, an Epistemological Look, Education, Language and Sociology Research, Vol. 2, No. 1; 94 - 104.
- Learning, Unlearning, and Relearning: Lessons from One School’s Approach to Creating and Sustaining Learning Communities, Emily J. Klein, Teacher Education Quarterly, Vol. 35, No. 1, Communities of Practice (Winter 2008), pp. 79-97
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیرخواهی؛ عنصر اصلی بازخورد (سه)
مطلبی دیگر از این انتشارات
مدلسازی مفهومی با گراندد تئوری به زبان ساده
مطلبی دیگر از این انتشارات
خیرخواهی؛ عنصر اصلی بازخورد (دو)