ما چه چیز می‌دانیم، و چگونه آن چیز را می‌دانیم؟‎

گزارش چهارمین جلسه‌ی «حلقه انتقادی تهران» درباره‌ی خوانش جمعی کتابِ «کهن‌الگوهای یونگی - از خودآگاه یونگ تا ناتمامیت گودل» نوشته رابین رابرتسون با ترجمه بیژن کریمی:

تهیه گزارش توسط عاطفه میرزایی




فیلسوف قرن هفدهم، جان لاک، متاثر از متفکر معاصرش آیزاک نیوتون، سخنگوی تجربه‌گرایان شد، فلسفه‌ای که هنوز برخی از دانشمندان هوادارش هستند. وی ذهن انسان را به مثابه ظرفی تهی توصیف کرد که ذرات متعین و منفکی را که انگاره (idea) می‌نامیم در بر می‌گرفت. انگاره‌ها یا همه ساده بودند یا مرکب. انگاره‌ی ساده مستقیما مأخوذ از تجربه بود، انگاره‌ی مرکب از ذهنی بیرون می‌آمد که روی انگاره‌های ساده عمل کرده بود. تجربه می‌توانست عبارت از تجربه‌ی حس بیرونی باشد یا تجربه‌ی کیفیت‌های درونی. با این همه، برخی پیش‌فرض‌ها با ظاهرِ ساده و سرراست‌شان وقتی توسط اسقفِ قرن هجدهمی جرج برکلی و دیوید هیوم به استنباط‌های منطقی‌شان تعبیر می‌شوند، به نتایجِ گیج کننده‌ای می‌انجامند.

لایب‌نیتس پس از دوران ارسطو نخستین پیشرفت در منطق را به وجود آورد، وی استدلال‌ها را طبق قاعده در دو سطح تنظیم کرد: تحلیلی و ترکیبی که آن‌ها را پیشینی (a priori) و پسینی (a posteriori) نیز می‌نامند. (در کتاب کهن‌الگوهای یونگی که آقای بیژن کریمی ترجمه کرده‌اند متاسفانه دو کلمه a priori و  a posteriori به اشتباه استقرایی و استنتاجی ترجمه شده است. امیدواریم در چاپ‌های بعدی این اشتباه اصلاح شود.)

استدلال پیشینی استدلالی است که در آن نتیجه پیش از تجربه معلوم است همانند «همه زوجه‌ها مونث هستند»، در این گزاره نتیجه در تعریف موضوع مستتر است زیرا که زوجه عبارت است از زنی که ازدواج کرده است. منطق ریاضی سراسر تحلیلی است گرچه خود ریاضی این چنین نیست، گودل نشان داد که ریاضی وراتر از منطق است. مثال استدلال پسینی این چنین است؛ اکثر زنهای بالای ٢٥ سال زوجه هستند. برای تحقیق پیرامون حقیقت این گزاره‌ها ناگزیر از مشاهده جهان هستیم.

قدرت استدلال‌های تحلیلی در ضرورت آنهاست و ضعف چنین استدلالی در این است که چیز جدیدی به ما نمی‌گوید. قدرت استدلال‌های ترکیبی در این است که قادرند به ما چیز تازه‌ای بگویند و ضعف آنها در فقدان ضرورت آنهاست. اگر ما استدلالی می‌داشتیم که هم در بردارنده اطلاعات باشد و هم برخوردار از ضرورت باشد، آن وقت امتیاز هر دو جهان را دارا بودیم.

تجربه‌گرایی لاک و رده‌های استدلال لایب‌نیتس مقدمه‌ای بود که کانت با بهره‌گیری از آنها بنیان فکری خود را بر آنها استوار و دقایق داوری ذهن را در اندیشه‌ی خود بسط و گسترش داد. اما پیش از کانت دو فیلسوف دیگر نیز بودند که بر او تاثیر گذاشتند: اسقف جرج برکلی و دیوید هیوم.

برکلی نقطه‌ی مقابل تجربه‌گرایی جان لاک بود وی به سخنگوی ایده‌آلیسم فلسفی شهره شد و موضوع وی این بود که انگاره‌ها تنها چیزی هستند که انسان می‌تواند تجربه کند.

لاک می‌گفت که انگاره‌ها مستقیم یا غیر مستقیم مأخوذ از تجربه حواس هستند، برکلی توافق داشت، ولی مضافا استدلال می‌کرد که گفتگو از جهان فیزیکی منفک از دریافت ما گفتگویی بیهوده است. برکلی گامی فراتر برداشته و نتیجه گرفت که افکار ما تنها چیزی هستند که قادر به تجربه‌شان هستیم، جهان موجود است حتی وقتی که ما قادر به اثبات وجودش توسط تجربه خود نیستیم زیرا جهان در ذهن خداوند موجود است.

در حالی که اسقف برکلی منکر وجود عالم خارجی شد دیوید هیوم منکر علیت شد و بر اهمیت فرض علیت در زندگی روزمره تاکید داشت. به عنوان مثال وقتی ما می‌بینیم (الف) یک توپ بیلیارد با توپ دومی تصادم می‌کند، می‌بینیم (ب) توپ دوم به حرکت می‌افتد آنگاه می‌گوییم رویداد الف موجب رویداد ب گشت. فرض ضرورت علیت، تکوین دهنده‌ی قوانین نیوتون و همه علم است اما هیوم معتقد بود تنها در صورتی که ما دچار تضاد منطقی نشده باشیم می‌توانیم برای وقوع ب هر فرضیه‌ای را بیان کنیم. مثلا می‌توانیم بگوییم که توپ دوم از روی تفریح و بازی از جای خود حرکت کرد و به نقطه‌ی دیگری رفت. هیوم اصرار داشت که توالی وقوع اتفاقات به ضرورت به دلیل پیوند علت و معلول نیست.

به کلام دیگر تنها ضابطه‌ی حقیقت همان چیزیست که لایب‌نیتس آن را استدلالِ تحلیلی می‌نامید که طی آن نتیجه در خود موضوع نهفته است ولی این نتیجه که ب به دنبال الف می‌آید یک استدلال ترکیبی است یعنی مشاهده‌ای از عالم بیرونی. یک استدلال ترکیبی هیچ‌گاه ضرورت یک استدلال پیشینی یا تحلیلی را ندارد و مأخوذ از تجربه است.

همه‌ی آنچه که علت و معلول بیان می‌کند یکسان است. اما آنچه واقعا روی می‌دهد این است که دو رویداد در فضا و زمان به صورت متصل روی می‌دهند، پیوند مفروضی در میان یکدیگر دارند که بر اساس آن ما می‌گوییم یکی علت دیگریست.

به نظر می‌رسد استدلال هیوم رد نشدنی باشد، چنانچه ضرورت منطقی در هیج استدلالی پیرامون عالم خارج موجود نباشد هر چیزی در هر زمانی می‌تواند روی دهد. اما البته ضرورت وجود علیت تکوین‌دهنده‌ی همه‌ی قوانین نیوتون و همه‌ی علمِ پیش از قرن بیستم بود.