قدمهای انسان بودن را برمیدارم.
قصهای درباره دیزاین
این قصه به ۱۱ مهر ۱۳۹۶ برمیگردد
روزی که اولین گروه آموزش دیزاین من روی بستر تلگرام، با حضور ۵ نفر ساخته شد. در آن روزها مثل حالا و چه بسا بیشتر، سودای تغییر دنیای اطرافم را داشتم. دیزاین شده بود تمام فکر و زندگی من؛ با آن عشق میکردم. از شانس خوبم افرادی را در ایران و دنیا شناختم که دغدغههای من را روی دو چیز متمرکز کردند:
۱) اصول پایهای دیزاین
۲) رعایت اصول حرفهای
این دو دغدغه در مسیر رشدم به دو مجموعه اندوخته تبدیل، و بزرگ و بزرگتر شد؛ تا اینکه در ۱۱ مهر ۱۳۹۶ من را به گفتن و به اشتراکگذاشتن واداشت. کسانی بودند که دوست داشتند دیزاین یادبگیرند و منم سرشار از شوقِ آموزش. مسیر آموزش را با یک مرامنامه کوتاه در گروه تلگرامی شروع کردم. جوهره پیشرفت در دورهای که طراحی کرده بودم، فقط و فقط تعهد خود افراد بود چراکه هیچچیز جز مسئولیت و تعهد، برای نگهداشتن آنها در این دورهی رایگان وجود نداشت. مسیر سختی بود. گاهی کارهای من انقدر طول میکشید که مجبور میشدم ساعت ۳ بامداد بازخورد کارهای بچههای دوره را آماده کرده برایشان ارسال کنم، تا در تمرینهای بعدی به کمکشان بیاید. اولین دوره با جدا شدن دو نفر در طول مسیر، پیش رفت و در پایان مسیر، یک تجربه ناب برای همه ما رقم زد. حالا دیگر نه من آن آدم سابق بودم نه کسانی که فهمیده بودند دیزاین چه دنیای زیبایی دارد.
دوره دوم با کمی فاصله و دورههای بعدی با فاصله بیشتر و طراحی بهتر شروع شده و به انتها رسید. نتیجه دورهها دیزاینرهایی شدند که هرکدام در جایی مشغول تغییر و بهبود دنیا هستند، دنیای خودشان و یا دنیای اطرافشان.
پاییز سال ۹۷ است
و ما، من و همان بچههایی که حالا دغدغههای مشترک زیادی داریم، در حال کار روی محصولات مختلفی به صورت دورکاری هستیم. همهچیز سختتر از آنچه فکر میکردم پیش میرود و حالا کارهای من چندین برابر شده است. به هر سختی که میشد پیشرفتیم و ارتباط را بین خودمان بین ما و شرکتهای همکار محکمتر کردیم. آن روزها اسممان «Dexign Team» بود و ساختن را مزهمزه میکردیم.
آن روزها گذشت و به آخر زمستان ۹۷ رسیدیم. یادم میآید پیش از سفر بهمن آن سال، تصمیم گرفته بودم که شکل و ابعاد کاریمان را تغییر دهم. خیلی فکر کرده بودم و اطمینان داشتم به هدفم. سفر برای من همیشه آغاز ماجراجوییهای جدید است، چه در زمان رفتن و چه زمان بازگشت از آن. در بازگشت، از یکی از دوستانم دعوت کردم که با ما در تبدیل شدن Dexign Team به Dexign Studio همراه شود.
و اکنون
حد فاصل اسفند ۹۷ تا اسفند ۹۸، برای من شبیه یک مسابقه فرمول یک بود، هم به لحاظ حساسیت و هم هیجان. رشد یکساله استودیو به قدری جنبههای مختلف زندگی من را تحت شعاع قرار داده بود که فکر میکردم اگر لحظهای چشم از مسیر پیشرو بردارم، با سرعتی باور نکردنی زمین خواهیم خورد. مسئولیتها سنگینتر از قبل بود. حالا که دارم این مطلب را مینویسم شبیه همان مسابقه فرمول یک، انگار همهچیزهایی که در مسیر دیدم، صحنهصحنه یادم میآید. از فضای کار اشتراکی شروع کردیم. به بچهها قول داده بودم که اگر ۶ ماه صبوری کنیم و همراه هم باشیم، اتفاقات خوبی طبق برنامهمان میافتد. اینطور نشد. ما یکصدا بودیم ولی برنامهها آنطور که چیده بودم پیش نرفت. اتفاقات خوبی افتاد، ولی خیلیهایش طبق برنامه نبود. سال ۹۸ برای همه ما پر بود از «اتفاق». برای بعضی بیشتر و برای بعضی کمتر. چند نفر از دوستانمان تولد یکسالگیمان را اینطور تبریک گفتند:
«یکسالگی توی این روزگار مثل ۱۰ سالگی هست. ۱۰ سالگیتون مبارک»
نه به اندازه ۱۰ سال که با اطمینان میگویم کار ما چندین برابر یکسال بود. در این مدت همراهان جدیدی پیدا کرده و بعضی از همراهان قبلی خود را ترک کردیم. مسیرمان به نحوی پیش رفت که حالا استودیو دیزاین، اعضایی دارد که استودیو برایشان خانهست. نه چهارچوبش که نوع تفکری که به همت همه، در آن رشد، شفافیت، تعهد و مسئولیت ارزش است.
از آنجا که دیزاین استودیو یک فضای فیزیکی نیست و جاییست که اعضایش آن را تشکیل میدهند، از بچهها خواستهام تجربه خالصشان را بنویسند و من هم بدون دخل و تصرف (فقط در حد تصحیح نیمفاصلهها?) همان را کپی میکنم:
فرشید
من قبل از استودیو دیزاین شاید چهار سال سابقه کاری داشتم. ولی این دنیای دیزاین از همشون عجیبتر و خفنتر بود. وجود مفاهیمی مثل تفکر دیزاین و هر چیزی که تو قامت دیزاین میگنجه به قدری شگفتانگیزه که منِ مهندس صنایع دیگه رقبتی ندارم توی فیلد خودم کار کنم. همه اینا رو بزارید کنار کار کردن با یه تیم شگفتانگیز و از همه مهمتر رامین.
پویا
داستان ملحق شدن من به دیزاین استودیو از یه روز بد تو دوره سربازی شروع شد! در حالی که تازه از پادگان دراومده بودم رامین رو کاملا اتفاقی تو مجتمع چارسو دیدم. اونجا بود که پیشنهاد همکاری به من داد. از اونجایی که رامین رو از مدت ها قبل میشناختم، میدونستم این همکاری نتیجه ارزشمندی خواهد داشت. یه مدت بعد از اون، خدمتم تموم شد و الان ده ماهه که با دیزاین استودیو کار میکنم و عمیقأ به آیندهش امیدوارم.
حسین
استودیو ازون جاهایی بود که تونستم مفهوم ارزش، مسیر و ساختن رو یاد بگیرم. تمام این مفاهیم رو دیزاین برام درست کرد. و بهم یاد داد که تلاش برای بهتر بودن خودت و اطرافت، هم حالت رو خوب میکنه هم چراغ مسیرتو روشن نگه میداره. مسیری که بودن درونش بسیار لذتبخشه.
مصطفی
به عنوان یه برنامهنویس، سر و کله زدن با دیزاینرها همیشه برام جذاب بوده. اونا بهت یاد میدن که چطوری میشه دنیا رو رنگی رنگی دید، چطوری میشه توی تنگناهای مختلف با یه پیچش و تغییر زاویهی دید، همه چی رو روبراه کرد. دیزاین استودیو پر از این دیزاینرهاست و علاوه بر اون، من توی دیزایناستودیو میتونم ذهنم رو آزاد کنم و به همه چیز توی آرمانیترین شکلش فکر کنم. دیزایناستودیو برای من یه جای آروم و راحته، یه جایی مثل خونه...
فاطمه
محیط کار، آدمهاش و سطح کار برام مهم بود، دیزاین استودیو جاییه که اگه مدتی ازش دور باشم دلتنگش میشم، دلتنگ خودش و آدمهاش، به نظرم بچه ها همه شغلشون رو دوست دارن و برای حرفهایتر شدن تلاش میکنن.
دیزاین استودیو جاییه که دعا نمیکنی آخر هفته شه یا تعطیلات بیاد!
دیزاین استودیو زندهست و در جریانه... سبز میبینمش!
روژآوا
دیزاین استودیو یه تیم خلاق، جوون و شادابه که توی این مدت کلی چیز ازشون یاد گرفتم و امیدوارم که بیشتر و بهتر بتونم باهاشون کار کنم.
آرش
عضویت من در دیزاین استودیو به قبل از یک سال پیش برمیگرده ولی ما یکساله رسما دور هم جمع شدیم و سال عجیبی رو پشت سر گذاشتیم. دو نکته خیلی مهم رو در کنار دوستان و همکارانم در دیزاین استودیو بهتر یاد گرفتم.
یکی داشتن نظم در دیزاین و دیگری پافشاری روی اون نظم تحت هر شرایطی بود.در طولانی مدت متوجه میشیم که چقدر داشتن نظم در زمان بحران در حل اون بحران موثر واقع شده.
با توجه به پایبند بودن به این اصول، تونستیم در مدت خیلی کوتاهی، به اهداف و نتایجی برسیم که خیلیها در مدت کوتاه حتی در ذهنشون هم دربارهاش برنامهریزی نکردن.
مهمتر از همه اینه که هر روز رو برای بهتر و مقاومتر شدن در مقابل ملایمات و ناملایمت زندگی و کار، تلاش میکنیم.
امیدوارم هر سال پر از چالش باشیم و حس خوب رو از فتح کردن این چالشها بگیریم نه از اینکه هیچ مشکلی در مسیرمون نداریم.
محمدرضا (شماره ۱)
تقریبا یک و نیم سال از اولین پروژهای که تو استودیو دیزاین به انجام رسوندم، میگذره و این مدت انقدر خوب بوده که اصلا گذر زمان به چشمم نمیاد. خوب از این جهت که با یک تعداد از افرادی کار میکنم که واقعا تو نقش خودشون حرفهای عمل میکنن و از نظر شخصی بخوام بگم کار به صورت ریموت (تنها نفر تیم ?) و اینکه همزمان میتونم کار دیزاین و توسعه روی پروژههای خفن انجام بدم، برام خوشاینده.
محمدرضا (شماره ۲)
در این روزها دیزاین استودیو یک ساله شد. تقریبا از اولین روزهای تولدش همراهش بودم و اون رو مثل خونه خودم میدونم. توی این مدت خیلی چیزا یاد گرفتم و در کنار بقیه اعضای استودیو بهترین تجربیات و لحظات زندگیمو داشتم.
پریسا
دیزاین استودیو، یک بازی بینهایت!
سایمون سینک یک کتاب بینظیری داره به اسم بازی بینهایت. این مدت فرصت شد که این کتاب رو بخونم. از همون ابتدای مطالعهاش به این فکر کردم که چه قدر دیزایناستودیومون پتانسیل یک بازی بینهایت رو داره. بازیای که قرار نیست به پایان برسه، قراره نیست برنده یا بازنده داشته باشه، چیزی که قراره در آینده ادامه داشته باشه و تأثیر بذاره.
تو این مدتی که در کنار بچهها بودم، چیزهای زیادی یادگرفتم. چیزهایی که بیش از آنکه به تکنیکهای دیزاین ربط داشته باشه به نگرش دیزاین ارتباط داشت. علاوه بر این دوستیهای خوبی که ساخته شد، برام بسیار ارزشمندن. و در آخر خوشحالم همچنان همراه استودیو هستم.
هانیه
مسیر تغییر شغل و ورود به محیط کار جدید همیشه با ترس همراهه،اولین تجربه کاری من در حوزه دیزاین با خونهای به اسم دیزاین استودیو شروع شد،خونهای که توش با کمک همخونههام ترسم رو با دلگرمی جایگزین کردیم، جایی که ما تبدیل به خانواده شدیم و حالا جشن تولد یکسالگیش رو جشن میگیریم.
محسن
گویا این روزها سالگرد تولد استودیو دیزاینه. میگم گویا چون با رامین از خیلی قبلتر همکاری میکردم و بعد هم بدون اینکه بدونم استودیو دیزاین متولد شده با تیمشون همکاری میکردم. یه جایی وسط راه متوجه شدم! تا حالا دفترشون رو ندیدم بیشتر دوستان رو هم همچنین چون اصلا تهران زندگی نمیکنم ولی تا اینجای ماجرا به من که خوش گذشته.
فیروزه
روزی که تصمیم گرفتم فیلد کاریم رو عوض کنم، میدونستم که وارد شدن به حوزه UX چندان هم ساده نیست، ولی تصمیمم رو گرفته بودم. آشنایی با بچههای خوب دیزاین استودیو و مخصوصا رامین عزیز چشمم رو به دنیای جذاب UX باز کرد و یادگیری رو شروع کردم. مطالعه و گسترش مهارتها در کنار راهنماییها و صبر و حوصله رامین عزیز باعث شد تا روز به روز به دنیای UX بیشتر علاقهمند بشم و این دوره به یکی از بهترین تجربههای طول زندگیم تبدیل بشه.
امروز حدود شش ماه از تصمیم بزرگم میگذره، دوره یادگیری رو به پایان رسوندم و الان کنار دیزاین استودیو هستم تا بیشتر و بیشتر یادبگیرم و آموختههام رو تو یه فضای کاری واقعی محک بزنم. از صمیم قلب از رامین عزیز و تیم دیزاین استودیو بابت همه زحمتهاشون ممنونم و امیدوارم همچنان ازشون یاد بگیرم.
هدیه تولد ما به شما :)
در این سالهای اخیر ما به خاطر عشقمان به فرآیندی به نام دیزاین، چیزهایی ساختیم که بهشان افتخار میکنیم، مثل کانال تلگرامی فلسفه دیزاین که از فروردین ۹۵، هر دو روز یک مطالب مرتبط با دیزاین در آن پست شده است.
حالا هم به مناسبت یکسالگی دیزاین استودیو یک جای کوچک دیگر به یادگار درست کردهایم که فکر میکنیم برای همه دیزاینرها کاربردی باشد. سایتی که منبع ابزارهای دیزاین باشد. جای سایتی با این مضمون را در سایتهای فارسی خالی دیده بودیم:
مطلبی دیگر از این انتشارات
واکاوی حس روزمرگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه کاربری (UX) در مقابل رابط کاربری (UI): مراحل طراحی، شرکتکنندگان، نقشها و مهارتها
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقشه همدردی: اولین گام در تفکر طراحی