نقد و بررسی فیلم و سریال ها از نظر یک فیلم بین غیر متخصص!
بهترین فیلم های کارآگاهی 20 سال گذشته جهان
فیلم ها یا سریال هایی که یک کارآگاه در آن ها نقش محوری دارد و به حل معماهای مختلف می پردازد، همواره از محبوب ترین آثار بین مخاطبان هنر هفتم هستند. این هفته منتقدان ما به معرفی فیلم ها و سریال های کارآگاهی مورد علاقه خود از بین آثار دو دهه اخیر جهان پرداخته اند.
در عصر دیجیتال که جهان سراسر در سیطرهی انبوه اطلاعات قرار دارد، یکی از معضلات همیشگی علاقهمندان به سینما انتخاب فیلم است. همه ساله در کشورهای مختلف، فیلم های بسیاری ساخته میشوند و فیلمسازان جدید از نقاط مختلف جهان سر بر میآورند و فیلمسازان قدیمی نیز در تکمیل گذشتهی درخشان خود، آثار جدیدشان را جلوی دوربین میبرند. از سوی دیگر تاریخ سینما با آن عظمت حیرت انگیز و تاریخچهی غنی خود در دسترس همگان قرار دارد.
امروز و با ظهور هاردهای کوچک، بیش از صد و بیست سال گنجینهی تمام نشدنی سینما در جیب ما جا خوش کرده و ما را به عیشی مداوم دعوت میکند. از آثار صامت تا ناطق، از سیاه و سفید تا رنگی و از کمدیها و وسترنهای کلاسیک تا فیلمهای مدرن و هنری، همه و همه به راحتی در جهان بیکران دیجیتال برای تماشا موجود است. در این هجوم اطلاعاتی، مخاطبان در بسیاری از موارد برای انتخاب فیلمها برای دیدن گیج میشوند و بین آثار متعدد سرگردان میشوند.
هر چهارشنبه در بخش “فیلم محبوب من”، منتقدان ما در یک موضوع خاص به معرفی آثار مورد علاقهشان به همراه یک بررسی کوتاه از آن میپردازند. در این نوبت امیرحسین رضائیفر، پژمان خلیلزاده، عباس نصراللهی و دانیال هاشمیپور به معرفی فیلمها و سریالهای مورد علاقهی خود از بین آثار کارآگاهی دو دهه اخیر پرداختهاند.
۱. زودیاک – Zodiac (دیوید فینچر)
نویسنده: پژمان خلیلزاده
دیوید فینچر فیلمساز خوش ذوق آمریکایی پس از ساختن آثار تاثیرگذاری همچون: (هفت)، (بازی)، (باشگاه مشت زنی) و (اتاق وحشت) در سال ۲۰۰۷ بار دیگر به سراغ یک اثر جنایی در مورد یک قاتل سریالی همچون تم فیلم «هفت» میرود. «زودیاک» روایت کنندهی قصهای اقتباسی از یک پروندهی جنایی در آمریکاست که به قاتلی مخوف و عجیب پرداخته که در طی چندین سال به صورت زنجیروار دست به شکار میزند.
در این اثر فیلمساز همچون فیلم «هفت»، پرسوناژ قاتلش را از ابتدا در پس پردهی ابهام، شخصیتپردازی کرده و اساساً بوسیلهی کارکرد خطی درام، تخیل مخاطب را همراه بدنهی روایی اثر همراه میکند. در این بین شخصیت سمپاتیک و کنجکاو رابرت گری اسمیت با بازی خوب و اندازهی جیک جیلنهال، تشدید کنندهی طول موج ضرباهنگ و باز آفرینی سازهی ریتم در مولفهی فرمال اثر است و یک آشناپنداری دیداری و ایجابی را تئوریزه کرده و اصولاً مخاطب با او «همیاری پرسوناژی» میکند.
این مولفه با درهمآمیختن موتیف درهمکنش درام و تراکنشهای بسامدی روایت، تماشاگر را به ساحتی رسانده که او خود را در قاب تصویر – بخشی از کاراکتر خاکستری و معلق میان آنتاگونیست و پروتاگونیست اسمیت – مییابد. به همین دلیل است که اسمیت در طول روایت همه جا حضور دارد به نوعی نقش چشم ناظر را بازی میکند. حال ما هم از POV او به دنبال هویت اصلی زودیاک هستیم.
۲. تعقیبکننده – The Chaser (نا هونگ-جین)
نویسنده: امیرحسین رضائیفر
سینمای کرهی جنوبی از سال ۲۰۰۰ به این سو خیز بلندی برای تصاحب بلندترین قلههای سینمای جهان برداشته است. در این بین فیلمسازان مستعدی پا به میدان گذاشتند و با آثار شاخصشان، سینمای کره را قدم به قدم به این مهم نزدیک کردند. فیلمسازانی نظیر کیم کی-دوک، پارک چان-ووک، هونگ سانگسو و بسیاری دیگر که نه تنها در کشور خود، که در سطح بینالمللی تحسین شدهاند.
یکی از ژانرهای مورد علاقهی این فیلمسازان، تریلرهای جنایی و کاراگاهی است، که «اولد بوی» و «خاطرات قتل» از برجستهترین آنها هستند. در این میان آثار قابل قبول زیادی را میتوان یافت که «تعقیبکننده» نا هونگ-جین نمونهای از آنها است. فیلمی که هم یک فیلمساز متمایز دیگر به سینمای کره معرفی میکند و هم تجربهی شگفتانگیز و نفسگیری را برای تماشاگرانش رقم میزند.
«تعقیبکننده» که هونگ-جین فیلمنامهی آن را بر اساس زندگی واقعی یک قاتل زنجیرهای در کره به رشته نگارش درآورده، به کاراگاهی(کیم یون سئوک) میپردازد که از اداره پلیس اخراج شده و حال به کار دیگری مشغول است. در همین اثنا دو تن از کارکنانِ زنِ این کاراگاه ناپدید میشوند و او برای یافتن آنها خود به تنهایی اقدام میکند. هونگ-جین لحظات هیجانانگیزی را میان کش و قوسهای یک کارآگاه و یک قاتل جانی به تصویر میکشد که لذت تماشای آن، تجربهی وصفناپذیری است.
۳. شرلوک هلمز – Sherlock Holmes (گای ریچی)
نویسنده: عباس نصراللهی
داستانهای شرلوک هلمز این کارآگاه نابغه و دوستداشتنی همواره جذاب و شنیدنی بودهاند. فراز و فرودهای قصه و کشمکشهای جنایی/معمایی آن با کاریزمای خاصی که خود شخصیت هلمز در متن و تصویر دارد باعث شدهاند تا پس از گذشت سالهای فراوان از نوشته شدن داستانهای شرلوک هلمز، همچنان ساختن فیلم از این داستانها جذاب باشد.
گای ریچی که خود به عنوان یک مولف در ساخت فیلمهایی از جنس فیلمهای جنایی/معمایی با تکیه بر یک جغرافیای خاص و سبک منحصربهفرد بیانی خودش شناخته میشود، دست روی یکی از داستانهای هلمز گذاشت و نخستین و مهمترین کاری که در ساخت این داستان انجام داد، ساختارشکنی در خلق شخصیت شرلوک هلمز بود.
در اولین قسمت این فیلم محصول سال ۲۰۰۹، او با تلفیق چاشنیهای کمدی اسلپاستیک که در اینجا تبدیل به یک اکشن جدی میشود با یکی از داستانهای جنایی/معمایی شرلوک هلمز و هوشمندی در انتخاب بازیگران برای ایفای نقشها و استفاده حداکثری از جلوههای بصری/کامپیوتری در خلق موقعیتهای خطیر برای شرلوک هلمز و دستیارش، موفق میشود تا آن تصویر همیشگی نقش بسته از این کارآگاه جذاب را در ذهن بیننده عوض کند و تصویری جدید از او را به ما نمایش دهد.
تصویری که این بار حتی میتواند خبر از شلختگی ظاهری و گاها بیرحمی و مهارت کارآگاه در جنگهای تنبهتن بدهد. کاری که با میزان خطرپذیری بالا میتوانست فیلم را به زمین بکوباند، اما با هوشمندی ریچی و تسلط او بر ژانرهایی که فیلم از آنها تشکیل شده، باعث شد تا نه تنها اثر در فروش موفق باشد، که تصویر جدید هلمز هم در ذهن بیننده بنشیند و یکی از شمایلهای مهم این کارآگاه در عصر جدید باشد.
۴. سریال شرلوک – Sherlock (مارک گیتیس و استیون موفات)
نویسنده: دانیال هاشمیپور
نام آرتور کانن دویل با ادبیات کارآگاهی انگلیسی گره خورده است. شاید پس از آگاتا کریستی او بزرگترین نویسندهای باشد که با خلق شمایل معروف شرلوک هلمز به عنوان کارآگاهی شکست ناپذیر، رمانهای پرتعدادی به رشتهی تحریر در میآورد و به حدی تاثیرگذار است که سالها پس از مرگش اقتباسهای بسیاری در مدیومهای مختلف از رمانهای او میشود.
یکی از مدرنترینِ این اقتباسها در سریال تماشایی «شرلوک» نمود پیدا میکند، جایی که بندیکت کامبربچ در نقش شرلوک هلمزِ تیز، باهوش و البته کمی نامتعادل به ایفای نقش میپردازد و در کنار او مارتین فریمن، همخانه و دوست صمیمی شرلوک هلمز، جان واتسونِ دوست داشتنی است. شیمی بینظیری که بین این دو شکل میگیرد، سریال را به جذابترین شکل ممکن پیش میبرد و البته شخصیتهای فرعی پرتعدادی که به داستان اضافه میشوند نیز این جذابیت را دوچندان میکند.
با این حال قدرت اصلی «شرلوک» در روایت پله پله و وامدارش به سنتهای ادبیات کارآگاهی بریتانیاست، به طوریکه در هر قسمت پروندهها آرام آرام در نظر مخاطب جان میگیرند و سرنخها به دست میآیند و در نهایت با قدرت استنتاج غریبی که هلمز از آن بهره میبرد، به سرانجام میرسند. تماشای «شرلوک» چنان تاثیر غریبی بر نحوهی فکر کردن شما خواهد گذاشت که احتمالا پس از آن همواره سعی کنید با دقت به لباس مردم، ناهاری که خورده بودند را حدس بزنید!
منبع: سایت مجله نقد فیلم گردی
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین فیلم های ایرانی سال 99 از نگاه مردم
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین فیلمی که دوستش دارین چیه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترین فیلم های ۲۰۲۰ ؛ فیلمهایی که باید ببینید