بر ترقوه‌ی کردستان


.
.


متبلور شدن یعنی در بستر جاده، بر فریضه‌ی ایستادن، خیره شدن و در غلظت سبز بهار، غشیدن. دستاویز آن چهار انگشت خمیده‌ی سبزینه‌ای که اعانه‌ی شکفتن و سکون را داراست. واهمه از جان برهان.. این فقط یک نسیم تندرو است که داغ سیاست خورشید بر مواضعش تاثیر گذاشته. چه یادآوری شیرینی:

.
.
[ پنجه‌ی مريم
رسته در شکاف صخره‌ای
اين همه رنگ از کجا آورده‌ای تا بشکوفی
قطره قطره شکوفه از سر صخره‌ها گرد آورده‌ام
از گلبرگ‌های سرخ دستمالی بافته‌ام تا آفتاب هديه کنم.. ]

متهم، گریخت؟
آری. چه کسانی که نگریخته‌اند. (ترکمان کردند) لرزه‌ی نرمی که بر بیرق گندم‌ها در تاب نگاه تو می‌جنبید. تُرکِ گندم، بر ترقوه‌ی کردستان. به‌سان گاهواره‌‌ای که مادر هی تابش می‌دهد و هی تابش می‌دهد..
گویش. پوشش. موی نارنجی و مایل به آسمان دم غروب. لای پشم و پیل تپه‌ها، گله گله بابونه باریده است. درشت‌ترین بابونه‌ها را کف دستم کاشتم. التهاب را زایل می‌کند. سپید. ز گردی که به بخت چاک‌های دست من، انگار نمی‌افتد. تار ابروهای پت و پهنم را با ژل ابروی دویست‌هزارتومنی، بالا کشیده‌ام و پائین نمی‌افتد. انگار در این خطه از سرزمین، اشک‌هایم هم از تیره‌ی دماغ، پایین نمی‌افتند. [دروغ می‌گویی؟] نیرنگ را در رنگ روی رفته‌ام ببین و باور نکن. اینجا باید پوستت کلفت باشد. پره‌ی ششم بابونه از دیگر گلبرگ‌هایش نازِک‌تر بود و کج آورد. دو نقطه‌ی سیاه کریه هم دامنش را آلوده کرد.

.
.

"سقف خیال کسی، کف روزمرگی دیگریست" حکایت سرای ریز و درشت خاطرات روستاییان، به درازای عمر ایران، کهولت بردار است و هرچه چشم‌اندازش ذوق زندگی می‌ریزد لای اسباب ایرانی‌جماعت، از روی ایوان، تا دو وجب پهلوی پا با یک مرگ معتدل، فاصله دارد. پای پسر اگر توکّه برود، می‌رمد در طغیان رودخانه‌ای که دیگر قیطانی نیست و زیر ازداد خانه‌های کاه‌گلی، او جریان را بیشتر می‌پسندد. می‌خواهد جریان خون باشد، جریان بغض دم در دهان باشد یا جریان تعفنِ شیرین قلیان‌ها که ماتحت ناصرالدین را از داخل گور می‌طلبد.

پالنگان . کامیاران . کردستان
پالنگان . کامیاران . کردستان

از پس پله‌ی یازدهم، زانو به پائین یک رعش بیشتر برمی‌دارد. [خوبم دایی‌جان. من یلی بیمه..] همیشه که افسار روال به دور گردنمان نیست. یک روز به جانی گفته بودم: عادی نمی‌شه. هیچوقت عادی نمی‌شه. در متمایل‌ترین حالتش، آن تکه کلام محبوبش را تحویلم داده بود با یک لال‌درکی ریز. درست می‌گفت. جناب‌دکترِ فاقد احساس گاتهام، در کمال نطق‌های نصفه‌و‌نیمه‌اش، همواره اهل تلخیِ حقیقت بود. عجب. علی‌ای‌حال شاید کار را یک سره کرده است و نفس‌های بدبار آخرش را هم در نطفه انداخته باشد. من هم سخت دم پر نفس‌هایم می‌پلکم. روزگار ایجاب می‌کند که از نون تا ف را هزاربار دوید از ف تا سین به زانو افتاد و بر پس هر افتادن، کلیشه‌وار برخواستن و تا بشود یک: نفس. مبادا فِس.. او یک‌بار نفس کشید.

.
.

راسته‌ی شانه‌ی راست را اگر می‌گرفتی، آسمانش تیره روی بود و راسته‌ی چپ ولی روشن و بیدار. طاقِ دو رنگ پالنگانی‌ها انگار دل دل می‌کرد برای شب شدن/روز ماندن . برای هرآنچه نیازمندی را اکیدا میسر نشدن. و وای از آن ماه قمر، افتاده میان قوس جاده که به خطاب پارسی می‌شود مانگ: ماه کامل. تنها یک جاده فاصله است میان من و مانگ. مرز یقین، میان شکاف شک آسمان به راسته‌ی راستی، رای را به تیره انگشت می‌زنم و شب آغاز می‌شود‌.

حوالی صبح .
حوالی صبح .
حوالی عصر .
حوالی عصر .


جاده را حوالی صبح، سهراب انگار شعر می‌گفت و خدا گندم می‌کاشت، سبزینه سبز، گل‌های زرد، گِردی هزار راس درخت و جاده‌ای که می‌رسید به خانه‌ی ‌دوست.

خانه دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن‌ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت کوچه باغی‌ست که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی ست
می‌روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر به در می‌آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل پای فواره جاوید اساطیر زمین می‌مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می‌گیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می‌شنوی
کودکی میبینی رفته از کاج بلندی بالا
جوجه بردارد از لانه نور
و از او می‌پرسی خانه دوست کجاست؟


در پایان: پمپ بنزین یاقی، در مخاصمه‌ای ناجوانمردانه یک لنگه کفشم را بلعید و یک لیوان بنزین هم رویش. این را زمانی فهمیدم که ساعت یک نیمه‌شب در پارکینگ منزل یک لنگه پا ایستاده بودم و دقیقا سه ساعت با آن پمپ بنزین کفش‌کش فاصله داشتم. [ یک لنگه از کفشت را جا گذاشتی دیوانه؟ بله. به همین سادگی ] مصیبت دیگر اینکه وقتی پیشانی‌ام سوزید، دانستم برای بار دوم به ژل ابرو حساسیت نشان داده بودم و درواقع کُپه‌ای پول را مفت، نوش‌جان سطل‌آشغال کرده بودم. [برای بار دوم!]

- یک پالنگان از دماغ، به در . جمعه ۱/۲۲