I'm hopeless but maybe romantic
سفرنامه اسپانیا ، گاوبازی و سانگریا (1)
امشب پشت فرمون کاملا بی هدف در حال رانندگی بودم که دیدم شاید بهتره از 8 روز سفرمون یک سفرنامهی کوتاه بنویسم . واقعیت اینه که من اگر سفر نرم هیچی نیستم . هیچ شخصیتی برای خودم ندارم و اصلا جالب نیستم.
حتی همین چند روزی که به تهران عزیزم برگشتم هیچ کاری به جز تو خونه موندن و بعد شب با دوستام بیرون رفتن انجام ندادم . البته در سفر بسیار دلتنگ عزیزانم علی الخصوص دوستان میشدم و کمی حسودی میکردم که با هم بیرون میرند.
با وجود اینکه اسپانیا مقصد رویایی من بود همیشه اما خونه اونجایی هست که دلت براش تنگ میشه ، محبت انسانی کوچکی که تو بغلش اروم میشی. بله دلتنگ این شده بودم دروغ چرا؟
بگذریم...
توی این سفر 8 روزه من و پدر و مادرم از 2 تا شهر اسپانیا ( بارسلون و مادرید ) بازدید کردیم به علاوه استاپ کوتاهی هم در شهر زیبای زاراگوزا داشتیم که حساب نمیشه جزو سفرمون واقعا
سفر ما از مادرید شروع شد که به محض فرود در فرودگاه مادرید با خانوم تورلیدرمون رفتیم بیرون و یه سری راننده با ون های بنز مشکی اومده بودن دنبالمون . اون یکی از معدود بنز هایی بود که من در کل اسپانیا دیدم . ماشینای خوبشون زیاد نبود .
مارو بردن هتل و یکمی هم ترافیک بود حدودای ساعت 2 بعد از ظهر بود که رسیدیم . هتل لیابنی 4 ستاره بود اما خیلی خیلی نزدیک به خیابون گرن ویا که مهم ترین و مشهورترین خیابون مادریده. 2 دقیقه تا گرن ویا فاصله داشت. حدود 3 دقیقه با میدان خورشید ( لا پلازا دل سول) و کلا پیاده همه جا رو میشد گشت اگر گرمای کشنده اسپانیا که وسط اگوست واقعا روانی کننده بود وجود نداشت. از گرما همینقدر بگم که یک روزی که داشتم پیاده در اطراف میدون خورشید قدم میزدم دختر خانومی روی زمین دقیقا دم در فروشگاه برشکا دراز به دراز افتاده بود و امبولانس و پلیس اومده بود و مامانش داشت بادش میزد. خلاصه که گرم بود.
همون روز اول بعد از یک ساعت استراحت با لیدر رفتیم یه دوری تو خیابون ها زدیم و پیاده تا پارک رتیرو رفتیم که باز هم گرمای کشنده ای بود و فرق سرمون و همه جامون سوخت و جزغاله شد. بخاطر گرمای شدید رسیدیم رتیرو 2 تا بستنی خریدیم که جمعا شد 9 یورو و گرون ترین بستنی ای بود که در کل اسپانیا خوردیم و بابام هم دائما غر میزد که بستنی بدمزه ای بود و تقصیر ارغوان شد خوردیم و این حرفا
یعنی پدر مادر ایرانی هرچقدر هم پول خرج میکنه اخرش همون خسیسی هست که بوده ... خب مرد خودتم گرمت بود مگه من مجبورت کردم بستنی بخوری!
ضمنا اینکه اب معدنی در اسپانیا 2 یورو هست یعنی 130 هزار تومن . ما با خودمون بطری میبردیم از شیر ها پر میکردیم بطریمون رو چون اب شیر اشامیدنیه.
فرداش رفتیم بازدید از کاخ سلطنتی مادرید . جای قشنگی بود اما ازونجایی که من کاخ ورسای رو هم دیدم میتونم بگم که به گرد پای کاخ ورسای نمیرسید. اما یک چشم اندازی به جنگلهای دور دست داش که به نظر من خیلی قشنگ بود . از لای طاق های بلند میتونستی چشم انداز رو ببینی و عکس زیبایی باهاش بندازی.
فرداش روز ازاد بود که من و مامانم ( با همراهی افتخاری بابام که رو مبلای فروشگاه مینشست ) رفتیم کل گرن ویا رو گشتیم . افتاب داغی هم از بالای سرمون میتابید و من حسابی برنزه شدم .
مغازه های زارا و منگو و برشکا و استرادیواریوس و پریمارک و کلارکز و اویشو و ... با قیمتای خیلی خوبی بودن نسبت به ترکیه . اما مثلا نایکی و ادیداس و سفورا و اینها قیمتاشون بالا بود که حتی کفش ورزشیا توی ترکیه ارزونتره به نظر من .
بارسلونا رو در پست جدایی مینویسم ، اگر نوشتم !
در ضمن : برای کشور اسپانیا ویزای شنگن رو یک موسسه در تهران میگیره که توی شریعتیه . یعنی لازم نیست شما تشریف ببرید سفارت اسپانیا .
در ضمن 2: هزینه تور ما نفری تقریبا 1800 یورو شد به علاوه 50 میلیون پول پرواز. سه نفری یه چیزی حدود 2000 یورو هم اونجا خرج کردیم که البته حدودا 1400 تاش خرج کفش و لباسی بود که من و مامانم برای خودمون خریدیم. و 600 تای دیگه هزینه غذا و رفت و امد و نمیدونم بلیط موزه و اینا شد.تور کمی گرون بود اما خدمات خوبی داشت . شما اگه بدون تور برید احتمالا هزینتون نصف این بشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خروج
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوستی با مزه دلتنگی و یا سفرنامه قم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
عکاسی که افسردگی گرفت !