نتایجی که از «فهرست مهمانان» گرفتم

این کتاب رو امروز صبح تموم کردم؛ در کمتر از ۲۴ ساعت.
یه رمان معمایی و جنایی که ماجراش در بستر یه عروسی اتفاق می‌افته؛ یه عروسی پر زرق و برق؛ درحالی که بنیاد خانواده‌ای که می‌خواد تشکیل بشه از درون پوسیده.


با خوندن این رمان و سایر رمان‌های جنایی بریتانیایی(رمان ترسناک و جنایی بریتانیایی زیاد خوندم) به چندتا نتیجه مهم رسیدم که خوبه برای شمام به اشتراک بذارم:

۱. خاااااک عالم بر سرشون با این روابط بی‌قید و بدون چارچوبشون که توی داستان‌ها همه با هم رابطه دارن، مجرد با متاهل، متاهل با متاهل، مثلثی، ضربدری، شش ضلعی، کلوز فرند، جاست فرند، کوفت، زهرمار...

۲. بازهم خااااک عالم بر سرشون که روح و جسم و زندگیشونو به فنا میدن انقدر که شراب می‌خورن. یعنی هر بدبختی‌ای دارن از این مشروب خوردنه، از اینه که توی شادی و غم و همه زندگیشون شراب هست و بدبختشون کرده.

۳. این که میگن «توی جوامع غربی، مردها چشم و دل سیرن و انقدر زن بی‌حجاب دیدن که دیگه براشون مهم نیست»، حرف مفتی بیش نیست. هم براشون مهمه و هم رفتار و پوشش و بدن خانم‌ها کاملا تحت نظر مردهاست و روی رفتارشون اثر می‌ذاره.

۴. بدن و جسمانیت زن هنوز یه ابژه ست. با وجود جنبش‌های فمینیستی، بدن زن هنوز هم در جامعه غرب شیءانگاری میشه. و از اون بدتر اینه که نه‌تنها جلوی شیءانگاری بدن زن گرفته نشده، بدن مردانه هم داره به سمت شیءانگاری میره. یعنی این دیگه توهین به زن یا مرد نیست، توهین به انسانه، کالاشدگی انسانه.

۵. اینکه یه زن و مرد بگن ما دوست معمولی هستیم و مثل خواهر و برادریم و... حرف مفته. کاملا مفت.